0

سبک زندگی بر اساس آموزه های اسلامی(12)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

سبک زندگی بر اساس آموزه های اسلامی(12)
دوشنبه 19 مهر 1395  8:21 AM

 

1. اعتدال در عبادت

1. اعتدال در عبادت

بر اساس نگرش و بینش قرآنی، آفرینش انسان برای خداپرستی بوده است. قرآن کریم هم با صراحت اعلام می کند: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ ما انسانها و جنیان را جز برای پرستش خدا نیافریدیم.» (ذاریات: 56) با این همه، اعتدال و میانهروی در حوزه عبادی نیز مورد تأکید و تشویق آموزههای اسلامی قرار گرفته است. پیامبر گرامی اسلام درباره اعتدال در عبادت می فرماید: «دین اسلام استوار و متین است. پس با ملایمت در آن درآیید و عبادت خدا را بر بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید؛ وگرنه مانند سوارکاری خواهید بود که بر اثر تندروی، نه به مقصد رسیده و نه مرکبی باقی گذاشته است».(1)

2. اعتدال در گفتار

2. اعتدال در گفتار

سخن گفتن، از نعمتهای بزرگ الهی و مهمترین عامل انتقال مکنونات ضمیر آدمی است که خداوند آن را مایه امتیاز انسان بر دیگر آفریدگان خود قرار داده است.(2) با این حال، اگر سخن گفتن از حد اعتدال، خارج و به پرگویی بدل شود، به جای نعمت، نقمت خواهد شد. از این رو، اندیشمندان مسلمان و دانشمندان علم اخلاق با الهام از آموزههای اسلامی، در غیر موارد ضرور، سکوت را برتر از کلام دانستهاند؛ زیرا کسی که بسیار سخن میگوید، به طور معمول، میزان خطا و اشتباهش نیز بسیار افزایش خواهد یافت.(3) بنابراین، سخن گفتن باید عاقلانه،


1- تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج1، ص109.
2- نک: الرحمن: 4.
3- نهج البلاغه، حکمت 349.

ص: 127

حکیمانه، سنجیده و به دور از افراط و تفریط باشد تا انسان در گرداب زیانهای اخلاقی و اجتماعی آن گرفتار نشود.

3. اعتدال در خوراک

3. اعتدال در خوراک

خوردن و آشامیدن از مسائلی است که بسیاری از مردم در آن گرفتار افراط و تفریط و البته بیشتر افراط می شوند. انسان برای زنده ماندن به غذا نیاز دارد، ولی مطلب مهم آن است که مقدار غذای مورد نیاز یک انسان چقدر است و آیا زیادهروی در خوردن، به سود اوست یا به زیان او؟ امام رضا علیه السلام می فرماید:

«بدان که بدن انسان همانند زمین پاکیزهای است که برای آباد کردن آن، اگر اعتدال رعایت گردد و آب به مقدار لازم به آن داده شود، نه آن اندازه زیاد که زمین زیر آب غرق شود و نه آن اندازه کم که تشنه بماند، چنان زمینی آباد میشود و محصول فراوانی میدهد. اما اگر از رسیدگی درست غفلت شود، آن زمین فاسد و تباه میگردد. بدن انسان نیز چنین است. با توجه و مراقبت در خوردنیها و نوشیدنیها، بدن سلامت و صحت مییابد و نعمت و عافیت به دست می آورد».(1)

4. اعتدال در پاسخ گویی به غریزه جنسی

4. اعتدال در پاسخ گویی به غریزه جنسی

میانهروی در پاسخگویی به غریزه جنسی، یکی دیگر از الگوهای رفتاری در سبک زندگی اسلامی است. این الگو، راه میانهای است در برابر رویکرد تفریطی برخی از گرایشهای مسیحی که تجرد را برتر میدانند و رویکرد افراطی و افسارگسیخته حاکم بر بسیاری از جوامع که بر اساس دیدگاه های نادرست خود، غریزه جنسی را در عرصه گستردهای تفسیر می کنند و معتقدند به طور کلی تمام ارتباطهای اجتماعی، یا طبعاً خصیصه جنسی دارد یا دارای اصل و ریشه جنسی است. اسلام


1- بحار الانوار، ج59، ص310.

ص: 128

با تأکید بر الگوی ازدواج و نهی از شهوترانی و فساد جنسی، ارضای غریزه جنسی را در محدودهای معتدل توصیه کرده است.(1) در آموزههای اسلام، همان گونه که الگوی ازدواج و تشکیل خانواده بسیار توصیه شده و امری مقدس به شمار آمده، در مقابل آن، رویگردانی از ازدواج و باقی ماندن در تجرد نیز پلید شمرده و به شدت نکوهش شده است.(2) بر این اساس، پیامبر گرامی اسلام، در مقام بزرگ ترین الگوی رفتاری مورد نظر اسلام، ازدواج را سنت و شیوه خود دانسته و ارتباط و وابستگی ایمانی خود را با کسانی که از این سنت پیروی نمی کنند، رد کرده است.(3) از سوی دیگر و با وجود تأکید بسیار اسلام بر ازدواج، از آزادی جنسی و ارضای افراطی غریزه جنسی نهی کرده و درباره پیامدهای آن هشدار داده است. امیرمؤمنان، علی علیه السلام فرموده است: «مَن تَسرَّعَ الَی الشَّهَواتِ تَسرَّعَ الَیهِ الآفاتُ; کسی که در شهوت ها تندروی کند، آفت ها با سرعت به سوی او می شتابد».(4)

5. اعتدال در مناسبات اجتماعی

5. اعتدال در مناسبات اجتماعی

بر اساس آموزههای اسلامی، انسان مسلمان موظف است در مناسبات اجتماعی و برخوردهای میان فردی نیز جانب اعتدال و میانهروی را رعایت کند. مقولهای مانند اعتماد متقابل، یکی از مهمترین مؤلفههای سرمایه اجتماعی(5) به شمار می رود و تقویت آن، موجب افزایش عملکرد افراد در جامعه می شود و ادیان


1- «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ... وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ؛ مؤمنان رستگار شدند؛ ... و آنها که دامان خود را [از آلوده شدن به بی عفتی] حفظ می کنند؛ تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند». (مؤمنون 16)
2- پیامبر اسلام فرموده است: «اکثر اهل النار العزاب؛ بیشتر اهل جهنم، افراد مجرد هستند». (وسائل الشیعه، ج20، ص20، ح24919)
3- وسائل الشیعه، ج20، صص 13 21.
4- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص304، ح6933.
5- امان الله فصیحی، «دین و سرمایه اجتماعی»، معرفت، ش123، 1386، ص79.

ص: 129

آسمانی(1) بهویژه دین اسلام از بالاترین توانمندی و ظرفیت برای شکلگیری و تقویت سرمایه اجتماعی برخوردارند با این حال، حتی در این زمینه نیز اعتماد بیش از حد به دیگران، به ویژه در مسائل سرنوشتساز، با موازین عقلی و شرعی سازگار نیست. از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «لا تثقنَّ بأخیک کلَّ الثقه فان صَرعهَ الْاِسْتِرسالِ لَاتُستقَالُ؛ به برادرت زیاد اطمینان و اعتماد مکن؛ زیرا زمین خوردن در اثر اعتماد بی جا جبران شدنی نیست».(2)

انسان مسلمان در روابط دوستی خود نیز باید میانهرو باشد و جانب احتیاط و اعتدال را رعایت کند و نباید با زیادهروی در روابط دوستانه، از دایره خرد خارج شود. امام علی علیه السلام در عبارتی بسیار زیبا، این نکته را چنین یادآور شده است:

أحبِبْ حَبیبَکَ هوناً مّا، عَسی أن یکون بَغیضَکَ یوماً مّا، و أبغِض بَغیضَک هوناً مّا، عَسی أن یکون حَبیبَکَ یوماً مّا.(3)

با دوست خود در حد اعتدال دوستی کن؛ زیرا ممکن است آن دوست، روزی دشمن تو شود. در دشمنی نیز معتدل باش؛ زیرا ممکن است همان دشمن، روزی دوست تو شود.

همچنین از ایشان چنین روایت شده است: میانهروی حتی در دشمنی یا قطع رابطه نیز باید رعایت گردد و مسلمان نباید به گونهای رفتار کند که در قطع روابط، تمام پلهای پشت سر خود را خراب سازد و هیچ راهی برای بازگشت به رابطه پیشین باقی نگذارد.(4)


1- علی رضا شجاعی زند، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، ص485.
2- بحار الانوار، ج71، ص173.
3- نهج البلاغه، ص410، حکمت 268.
4- نهج البلاغه، ص306، نامه 31.

ص: 130

خرافه ستیزی

خرافه ستیزی

اسطورهگرایی مادی، تقلید کورکورانه از آیینها و آداب و رسوم فرهنگی و اجتماعی و گرایش به خرافه، از عواملی است که از سهم واقعی آدمی در زندگی میکاهد. در پیش گرفتن چنین رویکردی و شیوع اجتماعی آن، در نهایت به حاکمیت دیدگاه جبرگرا در جامعه می انجامد که بر اساس آن، آدمی آنچه را به عهده اش نهاده شده است، به «دیگرانی در ورای زمین و زمان احاله میدهد.»(1) بهعبارت دیگر، حاکمیت تقدیرگرایی موجب سلطه اندیشه جبرمحور بهجای اندیشه کارمحور می شود و انگیزههای لازم را برای کسب موفقیت در نهاد انسانها سرکوب میکند. بی گمان، هرچه جامعه بشری پشتوانه خردمندی و تعقل کمتری داشته باشد، بیشتر در این ورطه غوطهور میشود.

همچنین زمانی که بنیان نظام معرفتی در یک جامعه بر پایه خرافه استوار شود، ذهن گرایی، شایعهسازی و ارتباط شفاهی نامطمئن در آن جامعه به صورت گسترده رواج مییابد و در پی آن، اثرپذیری غیرمنطقی انسان از دیگران و اوجگیری احساسات همگانی گسترش پیدا میکند. این پدیدهای است که به گواهی تاریخ، شاید بیش از هر اجتماعی در جامعه عرب پیش از اسلام دیده شده است.(2) خرافه را میتوان بهعنوان زواید ساختگی زندگی بشر، امری غیر واقعی، باطل، بیاساس و برخوردار از عنصر هیجان دانست که با معیارهای عقلی و دینی سازگار نیست و معمولاً با تکیه بر عادت ها و سنت های پیشینیان در یک فرآیند زمانی شکل میگیرد. پس از شکلگیری آن از سوی ذهن آدمی، انسانهای ضعیف برای آن اثراتی در زندگی خود قائل


1- نجف لک زایی، سیره پیامبر اعظم در گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی، ص33.
2- برای آگاهی از برخی خرافات رایج در میان عرب جاهلی، نک: جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، صص 21- 23.

ص: 131

میشوند. فالگیری، تکیه بر سحر و جادو در تصمیمگیریها و رفتار و همچنین باور به سعد و نحس بودن برخی زمانها و مکانها، از نمونه های اساسی خرافهگرایی است.

بدین ترتیب، روشن میشود که پیدایش و شکلگیری خرافه، بیشتر به ضعف فکری و ناکارآمدی عقلی بسیاری از انسانها، و فهم ناقص آنها از هستی و درک نادرست ایشان از رمز و رازهای آن بازمیگردد. به عبارت دیگر، چون معرفتشناسی بیشتر آنان بر استدلال و عقلانیت مبتنی نیست و عوامل حقیقی وجود برای آنها مبهم است، به دامان خرافه پناه میبرند و پندارهای خود را از راههای نادرست توجیه میکنند. توسل به اشیا، گیاهان و مسائلی که هیچگونه جایگاهی در دین و عقل ندارد، یا منتسب کردن امور به مسائل موهوم ماورایی، همگی در ضعف فکری و عقلی مردم ریشه دارد.

قرآن کریم، این کتاب زندگی و سعادت و کمال بشر، همواره با تأکید بر اندیشه ورزی و آموختن، به مبارزه با اندیشههای خرافی و غیرواقعی و همچنین تقلیدهای کورکورانه پرداخته است. به همین دلیل، قرآن، اشیا و اجسامی را که در طول تاریخ بشر و در جوامع گوناگون با عنوان بت مورد احترام بود و پرستش و تقدیس می شد، به عنوان یکی از جلوههای خرافه گرایی و تقلید کورکورانه از گذشتگان نکوهش کرد. پیامبران الهی نیز همواره می کوشیدند بی اثر بودن این اشیا را در زندگی فردی و اجتماعی انسانها به آنها گوشزد کنند.(1) خداوند درباره تعصب بی جای مشرکان در پیروی ناروا از گذشتگان میفرماید:


1- آیات 51 تا 70 سوره مبارکه انبیا، حکایتگر مبارزه قاطع و صریح ابراهیم7 با شیوه رفتاری بتپرستان، و پیروی نابخردانه آنان از رویه گذشتگان خود است. آن حضرت زمانی که می کوشد فطرت خفته آنان را بیدار کند، میفرماید: «أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمْ شَیْئًا وَلَا یَضُرُّکُمْ»؛ پس آیا جز خدا چیزی را میپرستید که هیچ چیزی به شما سود نمیرساند و زیانی برای شما ندارد؟!». (أنبیاء: 66)

ص: 132

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ. (بقره: 170)

و هنگامی که به آنان گفته شود: آنچه خدا فرو فرستاده است، پیروی کنید، میگویند: بلکه از آنچه نیاکانمان را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم. آیا اگر [بر فرض] نیاکان آنان درباره چیزی خردورزی نمی کردند و راهنمایی نمیشدند، [باز هم از آنان پیروی میکردید]

پیروی از گذشتگان اگر بهصورت تقلید کورکورانه باشد، نتیجهای جز عقبگرد و ارتجاع اجتماعی نخواهد داشت. آداب و سنت های اجتماعی و فرهنگی گذشتگان را باید خردمندانه بررسی کرد و آنچه را با عقل و خرد سازگار است، برگرفت و آنچه را در گذر زمان به خرافه و امور موهوم تبدیل شده، کنار گذاشت.(1) روشن است که این مهم نیازمند کوشش است و به همین دلیل، معمولاً در طول تاریخ، بسیاری از انسانها راه آسانتر، یعنی خیالپردازی موهوم را برگزیدهاند. «انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد، باید از طریق علمی و عقلی، کاوش، تفکر، جست وجو و تفحص کند تا علت واقعی اشیا را درک کند. ولی با خیال، همه قضایا را زود میشود حل کرد. ... با یک کلمه، خودمان را راحت می کنیم؛ میگوییم علت اینکه ما در این جنگ شکست خوردیم، این بود که مثلاً در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز 13 بود».(2)

سنت نبوی نیز در مقام یکی از منابع آموزههای اسلامی، سرشار از خرافه ستیزی است. برای نمونه، میتوان به ماجرای همزمانی مرگ فرزند دو


1- این مسئله به گذشته خیلی دور اختصاص ندارد، بلکه در عصر مدرنیته نیز میتوان به آسانی مظاهری از آن را مشاهده کرد. برای نمونه، نحس دانستن عدد سیزده هماکنون نیز در بسیاری از جوامع رواج دارد؛ تا جایی که به دلیل این پندار، در برخی از شهرها، ساختمانهای بلند، طبقه سیزده ندارد و یا در برخی از هواپیماها ردیف سیزده ثبت نمیشود.
2- مجموعه آثار شهید مطهری، ج25، ص402.

ص: 133

ساله پیامبر اسلام و گرفتن خورشید در آن روز اشاره کرد. مردم دلباخته حضرت که از علت طبیعی گرفتگی خورشید آگاه نبودند، وقتی از یکسو رحلت فرزند پیامبر، و از سوی دیگر اندوه آن حضرت را می دیدند،(1) با تکیه بر یک دیدگاه خرافی، تصور می کردند آسمان و کائنات نیز در این غم با رسول خدا همنوایی کرده و در نتیجه، خورشید گرفته است. این شایعه دهان به دهان در تمام مدینه پیچید. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله که چنین دید، بلافاصله به منبر رفت و در اجتماع مردم سخنانی ایراد فرمود که مضمون آن چنین است:

ای مردم! بدون تردید، خورشید و ماه، دو نشانه از نشانههای قدرت خدا هستند که به امر او جریان مییابند و فرمان بردار او هستند. خورشید و ماه نه برای وفات کسی می گیرند و نه برای حیات کسی. پس وقتی در هر دو، یا یکی از آن دو گرفتگی پدید آمد، نماز بگزارید.(2)

سپس از منبر فرود آمد و با مردم نماز آیات خواند.(3)

در این واقعه نیز روشن است که اسلام و بزرگان آن، از هر فرصتی برای هدایت مردم بهسوی خردورزی و جهتدهی گرایشهای آنان در چارچوب یکتاپرستی استفاده میکنند. عشق و دل باختگی برخی از یاران پیامبر و همچنین تصورات بسیار جذاب و شیرین آنان در این واقعه و موارد مشابه، به صورت طبیعی میتوانست به راحتی مورد پذیرش همگانی قرار گیرد و حتی در کوتاهمدت سبب تقویت اسلام و جذب افراد بیشتری به این دین


1- از امام صادق علیه السلام روایت شده است که پیامبر در مرگ فرزند خود گریست و اینگونه فرمود: «تَدمَعُ العَینُ وَ یَحزُن القَلبُ وَ لا نَقولُ مَا یَسخَط الربُّ، وَ اِنّا بِک یا ابراهیمُ لَمحزُونون؛ چشم گریان، و دل محزون و اندوهناک است، ولی سخنی که موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جاری نخواهم ساخت، اما بدان ای ابراهیم! که ما در مرگ تو اندوهناک هستیم». (فروع الکافی، ج1، ص134)
2- «ایُّها الناسُ اِنَّ الشَّمسَ وَ القَمرَ آیتانِ مِن آیاتِ الله یَجریانِ بِامرِهِ، مُطیعانِ لَه، لا یَنکسِفُ لِمَوتِ اَحدٍ وَ لا لِحَیاتِه، فِاذَا انْکَسَفا اوَ اَحَدُهما صَلَوّا».
3- بحار الانوار، ج22، صص 155 و 156.

ص: 134

گردد. برخلاف دنیاطلبان که در هر فرصتی می کوشند از نادانی مردم استفاده کنند و برای خود قداستی به دست آورند و حاکمیت خود را گسترش دهند، پیامبر اسلام کوشید جاهلان را آگاه کند و خرافات را از ذهن های آنان بزداید. این مسئله مهم ممکن نیست، مگر آنکه انسان و جامعه انسانی به سلاح علم، ایمان، عقل و منطق مجهز شود تا خود بتواند در پرتو آن، خرافات را از معنویات و اوهام را از واقعیت ها باز شناسد. قرآن کریم این رویکرد پیامبر گرامی اسلام را چنین شرح میدهد:

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ... . (أعراف: 157)

[همان] کسانی که از فرستاده [خدا]، پیامبر درسنخوانده پیروی می کنند؛ آن [پیامبری] که [صفات] او را در تورات و انجیل نزدشان نوشته مییابند؛ در حالی که آنان را به [کار] پسندیده فرمان میدهد، و آنان را از [کار] ناپسند منع میکند، و برایشان [خوراکیهای] پاکیزه را حلال میشمرد، و پلیدیها را بر آنان حرام میکند؛ و تکلیف سنگینشان، و غلهایی را که بر آنان بوده، از [دوش] آنها بر میدارد.

بر این اساس، قرآن، خرافات را به منزله غل و زنجیرهایی میداند که بشر بر دست و پای اندیشه و روح خود بسته است. در قرآن کریم، اغلال، هم درباره دنیا و هم درباره آخرت به کار رفته است. منظور از غل و زنجیر در دنیا، زنجیر نادانی، انواع تبعیض ها، زندگی طبقاتی، بت پرستی و خرافه است که پیامبران برانگیخته شدند تا از راه فراخوانی پی گیر به دانش، آن را از

ص: 135

دست و پای مردم بردارند. اسلام با دعوت به اندیشه ورزی، انسانها را از پذیرش بیدلیل و تقلید کورکورانه از دیگران بازداشته است.(1) در آموزههای اسلام تأکید شده است که برای هر پدیده، علتی خاص وجود دارد تا ما دست به دامان بخت، اتفاق و خرافه هایی مثل آن نشویم. امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید:

أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِی الْأَشْیاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَی ءٍ سَبَباً... .(2)

خداوند متعال نخواسته است کارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس برای هر چیزی سبب و وسیله ای قرار داد... .

اوقات فراغت

اشاره

اوقات فراغت

اوقات فراغت و شیوه گذران آن، از مسائلی است که با دگرگونی نظام اجتماعی در دوران گسترش صنعت و سازمانیافتگی بیشتر اشتغال، اهمیت بیشتری یافته است،(3) بی گمان، اصل این مسئله در همه تمدن ها و دوران های تاریخ بشر مورد توجه جوامع انسانی بوده و هر جامعه بر اساس ارزشهای اجتماعی حاکم بر فرهنگ خود، به الگوهای گوناگون برای گذران اوقات فراغت توجه کرده است.

در فرهنگها و خردهفرهنگهای گوناگون، برداشتهای متفاوتی از مفهوم فراغت دیده می شود. برخی فراغت را به معنای وقت آزاد برای استراحت کردن می دانند و به آن، به صورت منفعل مینگرند. بعضی دیگر، فراغت را به معنای تفریح در نظر میگیرند. گروهی نیز درک متفاوتی از اوقات فراغت دارند و با نگاهی فعالانه به این مقوله می نگرند و آن را زمانی


1- تفسیر نمونه، ج6، ص400.
2- اصول کافی، ج1، ص205.
3- مریم رفعتجاه، «فراغت و ارزشهای فرهنگی»، تحقیقات فرهنگی، ش1، 1390، صص 151 190.

ص: 136

مناسب برای شکوفایی استعدادها و تقویت دیگر بُعدهای وجودی خود برمی شمارند. ویژگی مشترک تمامی این برداشتها، جدا انگاشتن فراغت از فعالیتهای اجباری و فاصله گرفتن از الزامهای فرهنگی اجتماعی است. بر این اساس، میتوان اوقات فراغت را به مجموعهای از زمانها در طول زندگی تعریف کرد که افراد با دور شدن از ضرورتهای شغلی، خانوادگی و اجتماعی، برای تأمین رضایت خاطر خود برمیگزینند و استراحت، تفریح، دانشافزایی و گسترش تواناییهای فردی را دربرمی گیرد.

شیوه بهره گیری از اوقات فراغت و چگونگی گذران آن در طبقات گوناگون هر جامعه، میتواند نشان دهنده ارزشهای حاکم بر زندگی افراد و گروههای مختلف اجتماعی باشد. به عبارت دیگر، الگوهای گذران اوقات فراغت، به روشنی میتواند سبک زندگی انتخابی افراد و ریشههای معرفتی آن را نمایان سازد. در این میان، الگوهای مورد توجه جوانان برای گذران اوقات فراغت، به آسانی دگرگونی های ارزشی جامعه و همچنین جهت گیریهای نوین اجتماعی را آشکار می سازد. شاید بتوان گفت رفتار جوانان و الگوهای مورد توجه آنان، تابلویی از ارزشها و سبک زندگی آینده نزدیک هر جامعه به شمار میرود.

با توجه به آنچه درباره الگوهای گذران اوقات فراغت مطرح کردیم، می توان اوقات فراغت را یکی از مؤلفههای مهم در بررسی و مطالعه سبک زندگی دانست. در واقع، گوناگونیِ شیوه های گذران اوقات فراغت، آن را به ابزار مناسبی برای درک سبک زندگی تبدیل میکند.(1) بر این اساس، یکی از حوزههای مهمی که در مطالعات اجتماعی و پژوهش های فرهنگی برای


1- ناصر فکوهی، «شکل گیری هویتی و الگوهای محلی، ملی و جهانی»، جامعهشناسی ایران، ش4، 1381، صص 127 161.

ص: 137

شناخت تحولات ارزشی و نگرشی می تواند مورد توجه باشد و برای شکل دهی یک سبک زندگی مطلوب باید بر روی آن سرمایه گذاری کرد، همین عرصه فراغت؛ به ویژه شیوه گذران اوقات فراغت جوانان است؛ زیرا این عرصه به دلیل داشتن الزام های کمتر و آزادی عمل بیشتر، از انعطاف بسیاری برای تغییر و تحول برخوردار است و روحیه تغییرپذیری جوانان نیز این ویژگی را تقویت میکند.

البته این ویژگی، بهسان شمشیری دو لبه است و همانگونه که میتواند فرصتی برای اصلاح اجتماعی و فرهنگی و القای ارزشها و نگرشهای دینی به شمار آید، میتواند چالشی دشوار در برابر برنامهریزیهای اجتماعی و فرهنگی پدید آورد و جهتگیریهای اجتماعی را به سوی دوری از آرمان های دینی بکشاند. در چنین وضعیتی، نقش بیبدیل رسانههای جمعی دیداری و شنیداری و حساسیت اقدامات آنها کاملاً آشکار می شود. تأکید رسانههای همگانی بر الگوهایی که پایگاه معرفتی مناسبی در چگونگی گذران اوقات فراغت ندارد یا شیوه نادرست تبلیغ الگوهایی که دارای اصالت دینی است، ولی به درستی به مخاطب القا نمیشود، همواره اثر معکوس خواهد داشت. در شرایط کنونی، این یک واقعیت است که رسانه های همگانی، با برنامه های خود میتوانند بر درک و برداشت مخاطب از مفهوم فراغت و همچنین بر شیوه گذران اوقات فراغت افراد، اثرگذار و تعیینکننده باشند. به ویژه آنکه بسیاری از مخاطبان رسانههای همگانی را جوانان تغییرخواه و تنوعطلب تشکیل میدهند؛ جوانانی که در این روزگار، به دلیل طولانی بودن زمان تحصیل، ورود دیرهنگام به بازار کار و همچنین افزایش سن ازدواج، زمان نسبتاً طولانیتری را با عنوان دوره جوانی می گذرانند.

ص: 138

نگاهی گذرا به پژوهشهایی که درباره جوانان با تأکید بر شیوه گذران اوقات فراغت صورت گرفته، نشان میدهد ناآگاهی و همچنین برنامهریزی غلط و اجرای نادرست سیاستهای فرهنگی اجتماعی، از عوامل اثرگذار بر تفریحات انحرافی جوانان و نوجوانان بوده است.(1) همچنین بررسیهای صورت گرفته درباره علل آسیب های اجتماعی در میان جوانان نشان میدهد بیکاری و نداشتن برنامه برای چگونگی گذران اوقات فراغت و نیز نداشتن تحرک و فعالیتهای سالم و مورد علاقه جوانان، تأثیر بسزایی در کج روی و انحراف آنان دارد.

بدین ترتیب، حساسیت و اهمیت برنامهریزی و سیاستگذاری درست برای غنیسازی اوقات فراغت افراد جامعه، به ویژه جوانان و رسالت خطیری که رادیو و تلویزیون در این زمینه بر عهده دارد، روشن می شود. رسانه می تواند در یک بازه زمانی نهچندان طولانی، نسلی تربیت کند که با بهره گیری از الگوهای معرفی شده رسانه، برای اوقات فراغت خود فردی، انفعالی، خانگی، رسانه محور و غالباً بدون برنامه باشد(2) یا آنکه جوانان را به سویی سوق دهد که در اوقات فراغت خود، فعال، اجتماعی و بابرنامه باشند.

فراغت و شیوه گذران اوقات فراغت در هر جامعه، به صورت کاملاً طبیعی با پایگاه اجتماعی و اقتصادی افراد ارتباطی تنگاتنگ دارد، ولی حقیقت آن است که از رشد فکری و فرهنگی، بهعنوان یکی از مهمترین کارکردهای اوقات فراغت هرگز نباید غفلت شود و از چشم برنامهریزان اجتماعی و سیاستگذاران فرهنگی مخفی بماند. اگر کارکردهای سودمند


1- سازمان ملی جوانان، بررسی وضعیت اوقات فراغت جوانان، ص39.
2- «فراغت و ارزشهای فرهنگی»، ص157.

ص: 139

اوقات فراغت همچون بازیابی آرامش، شکوفایی استعدادها و رشد فکری و فرهنگی به بوته فراموشی سپرده شود، آنگاه زمینه برای نفوذ الگوهایی فراهم می آید که با کارکردهای منفی خود، فلسفه اوقات فراغت را زیر سؤال می برد و به جای آرامشبخشی در سطح جامعه، با ایجاد تنشهای بیشتر، آرامش را از همگان می گیرد. یکی از این الگوهای منفی برای گذران اوقات فراغت، روی آوردن افراد جامعه به مصرف متظاهرانه و نمایشی است. بر این اساس، افراد می کوشند برای جلب توجه دیگران، با مصرف نمایشی و روی آوردن به ابزار و امکانات گرانقیمت تفریحی، موقعیت اجتماعی خود را بالاتر از دیگران نشان دهند.

با چیره شدن چنین فرهنگی، به صورت کاملاً طبیعی، افراد طبقات پایین اجتماعی نیز می کوشند با الگوبرداری از شیوه گذران اوقات فراغت طبقات بالا و با تظاهر به این شیوه، درصدد کسب موقعیت اجتماعی بالاتر برآیند.(1) بی گمان، با گسترش چنین فرهنگی در سطح جامعه، فراغت از معنا و مقصد خود فاصله و تحت الزامها و اجبارهای اجتماعی و اقتصادی قرار میگیرد. به همین دلیل، از صنعت فرهنگسازی رایج در غرب که اوقات فراغت مردم را نیز ابزاری برای سلطه ساختاری بیشتر قرار داده است،(2) به شدت انتقاد می شود.

بوردیو که تأملات گستردهای درباره فعالیتهای اوقات فراغت و ارتباط آن با سبک زندگی داشته، معتقد است انسان بر اساس تجربههای خود در دوران زندگی و به ویژه از زمان کودکی، به یک «منش» خاص می رسد که مجموعهای از ادراکها، سلیقهها، علاقه ها، احساسات و کنشهاست. فرد بر


1- تورستاین وبلن، نظریه طبقه تنآسا، ترجمه: فرهنگ ارشاد، ص16.
2- ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو، «صنعت فرهنگ سازی، روشن گری به مثابه فریب توده ای»، ترجمه: مراد فرهادپور، ارغنون، ش18، 1380، صص 35 84.

ص: 140

اساس این منش که در ذهن و درون او تثبیت شده، به صورت ناخودآگاه عمل میکند و سلیقه، علاقه و فعالیت فراغتی او نیز بر پایه همین بنیان شکل می گیرد و نمود می یابد. به عبارت دیگر، افراد از راه شکل گرفتن منش، به برخی شایستگی های فرهنگی دست مییابند که انواع خاصی از فعالیتهای اوقات فراغت را برای ایشان امکانپذیر میسازد.(1) بدین ترتیب، منش افراد که بر اساس منطق تجربه شکل گرفته، بهصورت ناخودآگاه در تمام سلیقهها، علاقه ها و فعالیتهای فراغتی، از ورزش و هنر گرفته تا عضویت در انجمن ها و رفتن به مسافرت در روزهای تعطیل و فعالیتهای غیر رسمی، مانند استفاده از برنامههای رسانه همگانی و فراغتهای خانهمحور بروز می کند.

پس گذران فراغت، موضوعی است که ارتباط تنگاتنگی با نظام ارزشها و نگرشها، باورها و نوع نگاه انسان به زندگی دارد. بر اساس همین نوع نگاه به زندگی است که چارچوب خاصی برای گذران اوقات فراغت پدید میآید و افرادی که در نوع نگاه به زندگی خاستگاه مشترک فرهنگی دارند، شیوهها و الگوهای معیّن و مشترکی برای گذران اوقات فراغت خود برمی گزینند. به عبارت دیگر، فعالیتهای فراغتی را میتوان بخشی از سازوکار تمایز اجتماعی و بازنمایی هویت فردی و اجتماعی برشمرد(2) و به راحتی ارتباط تنگاتنگ این بحث را با مباحث مطرح شده در فصل سوم، یعنی گرایش در سبک زندگی و همچنین مبحث سلیقه در فصل نخست دریافت. اگر آموزههای دینی در جامعهای، بنیان ارزشها و هنجارهای


1- «فراغت و ارزشهای فرهنگی»، صص 161 162.
2- رسول ربانی و حامد شیری، «اوقات فراغت و هویت اجتماعی: بررسی جامعهشناختی الگوهای گذران اوقات فراغت جوانان در تهران»، تحقیقات فرهنگی، دوره دوم. ش8 ، 1388، صص 209- 242.

ص: 141

اجتماعی را تشکیل داده باشد، به صورت طبیعی، بر گرایشها و سلیقههای افراد نیز اثرگذار خواهد بود. اجتماعی نیز که گرایش و سلیقه آن در چارچوب آموزههای دینی تعریف شده باشد، نوع الگوهایی که برای گذران اوقات فراغت برمیگزیند، به گونهای است که از این چارچوب خارج نشود.

از این نظر میتوان به برخی آموزههای دین اسلام توجه کرد که از قابلیت خوبی برای استخراج الگوهایی مناسب برای شیوه گذران اوقات فراغت برخوردار است. نخستین موضوع قابل توجه درباره دیدگاه اسلام درباره اوقات فراغت، معنا و مفهوم اوقات فراغت در فرهنگ اسلامی است؛ زیرا درک و برداشتی که از این مفهوم صورت میگیرد، اثر قابل توجهی در تعیین الگوها و چگونگی گذران آن خواهد داشت. در فرهنگ اسلامی، انسان، موجودی مسئولیتپذیر است که باید در چارچوب نظام معنایی توحیدی برای لحظه لحظه نعمت عمر خود پاسخگو باشد. پس هیچ زمانی فارغ از حرکت در مسیر تکاملی اش وجود ندارد. در قرآن کریم می خوانیم:

وَ الْعَصْرِ٭ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ٭ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. (عصر: 1 3)

قسم به عصر؛ که انسان در خسارت و زیان است، مگر آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند و یکدیگر را به درستی و راستی و پایداری سفارش کردند.

مفسران معتقدند واژه «عصر» در این سوره میتواند بهمعنای مطلق زمان و دوران تاریخ بشر، یا بخشی از زمان، مانند عصر ظهور اسلام باشد. توجه به این نکته ضروری است که سوگندهای قرآن، همواره متناسب با مطلبی است که ذیل آن سوگند مطرح میشود و آنچه در اینجا ذیل سوگند به عصر آمده،

ص: 142

خسران انسانها در زندگی، به دلیل گذراندن عمر و از کف دادن این سرمایه ارزشمند است.(1) «خُسر» و «خسران» نیز در لغت عربی بهمعنای کم شدن سرمایه آمده است.(2) پس، از نظر قرآن کریم، همه انسانها در برابر از دست دادن سرمایه عمر خود زیانکارند،(3) مگر آنانی که در مقابل از دست دادن این سرمایه، سرمایهای گرانبهاتر به دست میآورند و از عمر خود به گونهای بهره می برند که در پرتو ایمان حقیقی، با کردار شایسته خویش، اندوختهای مناسب برای مراحل بعدی حیات خود در ورای این جهان فراهم میآورند.

بنابراین، انسان مسلمان حتی زمانی که از تعهدات و وظایف شغلی، خانوادگی و اجتماعی خود فارغ است، هر فعالیتی که برای انجام برمی گزیند یا حتی استراحت و تفریح او نیز باید زمینه و مقدمهای باشد برای بروز استعدادها و خلاقیتهای خدادادی، تا در پرتو آن و البته با آمادگی بهتر و توانایی بیشتر در مسیر تکاملی خود به سوی هدف آفرینش گام بردارد. چنین رویکردی، به مفهوم بهرهوری و استفاده بهینه از عمر آدمی بازمی گردد. از مهمترین ویژگیهای بهرهوری، حاکمیت روحیه «نارضایتی خلاق» بر فعالیتهای روزانه افراد است. نارضایتی خلاق، بهمعنای نقادی همیشگی وضع موجود و تلاش برای ارتقای آن است. نارضایتی خلاق از دستاوردهای زندگی موجب میشود هدف «امروز، بهتر از دیروز و فردا، بهتر از امروز» همواره مورد توجه ما باشد. این مهم را در سخنان پیشوایان معصوم با توجه و تأکید میتوان مشاهده کرد. امام صادق علیه السلام فرموده است:


1- تفسیر نمونه، ج27، صص 293 و 294.
2- مفردات الفاظ القرآن، ذیل «خسر».
3- فخر رازی در تفسیر این آیات، از دست دادن سرمایه عمر را همانند ذوب شدن یخ برای انسان یخفروشی میداند که اگر هرچه سریعتر آن را نفروشد و به سرمایهای ماندگار تبدیل نکند، زیانکار خواهد بود. (فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج 11، ص278)

ص: 143

هر کس دو روز از عمرش مساوی باشد، زیان دیده است؛ اگر فردایش از امروزش بدتر باشد، دچار فتنه و هلاکت شده؛ اگر متوجه پیشرفت یا زیان خود نباشد، بی گمان در حال انحطاط و عقب افتادن است و به هرحال، مرگ برای چنین کسی سودمندتر خواهد بود.(1)

بر این اساس، روشن میشود اسلام با تأکید بر آیندهنگر بودن فرد مسلمان، از پیروان خود انتظار دارد در انتخاب الگوهای گذران اوقات فراغت، از رویکرد انفعالی بپرهیزند(2) و فعالانه برای غنیسازی اوقات فراغت خود بکوشند. در این زمینه، توجه و تأکید بیشتری درباره جوانان وجود دارد؛ زیرا جوانان، بخش عظیمی از پویاترین گروههای اجتماعی اند که از یکسو، وجودی سرشار از توان، انرژی و امید دارند و از سوی دیگر، دارای خواستهای مشروعی هستند که اگر به آنان پاسخی مناسب داده شود، دنیای آنها به دنیای خوبیها، شادیها، بالندگیها و نوآوریها بدل میشود و رشد شخصیت و شکوفایی استعدادهای آنها را در پی خواهد داشت. امیرمؤمنان، علی علیه السلام یکی از ویژگیهای مؤمن را فعالیت همیشگی او دانسته(3) و از دست دادن فرصتها را موجب غصه و ناراحتی برشمرده است.(4) همچنین از آن حضرت نقل شده که دنیا برای آزمایش است و هر کس ساعتی در آن دست از کار بکشد، همین ساعت بیکاری، موجب حسرت و پشیمانی او در قیامت


1- بحار الانوار، ج68، ص173.
2- این نکته را میتوان از فرمایش امیر مؤمنان، علی علیه السلام دریافت؛ آنجا که می فرماید: «نفس المرء خُطاه إلی أجله؛ نفسهای انسان، گامهای او بهسوی مرگ است». (نهج البلاغه، 1370:حکمت 74) بنابراین، هر ضربان قلب انسان، او را یک گام به پایان نعمت عمر نزدیکتر میکند؛ پس باید به گونهای زندگی کند که در برابر از دست دادن سرمایه عمر، زیان نکند.
3- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص91.
4- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص473.

ص: 144

خواهد شد.(1) چرا چنین نباشد، درحالی که فرصتها به سرعت می گذرد و بزرگترین زیان برای فرد و جامعه، از دست دادن فرصتها و استفاده نکردن شایسته و لازم از آن است. به خوبی روشن است که جبران نکردن فرصتها برای پیشرفت جامعه و فرد، آن را به غم بار ترین غصهها تبدیل خواهد کرد. به همین دلیل، مشغول شدن انسان به کارهای بیهوده و سرگرمی های ناسودمند، از بدترین چیزهایی دانسته شده است که انسان وقت و عمر خود را صرف آنها می کند.(2) همچنین از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است که یکی از پرسش های روز قیامت آن است که بنده، جوانی خود را در چه راهی صرف کرده است.(3) نکته قابل توجه آنکه هرچند جوانی، بخشی از عمر انسان است، در این روایات به صورت جداگانه بر آن تأکید شده است تا اهمیت و نقش اثرگذار آن بر تمام عمر آدمی را بیان کند.

بدین ترتیب، میتوان دریافت که گذران اوقات فراغت به شکل هدفمند، اصولی و برنامهریزی شده، از توصیهها و خواسته های دین اسلام است و در آموزههای اسلامی، فراغت، از بطالت و بیهودگی فاصله بسیاری دارد. پس در نظر انسان مسلمان نیز اوقات فراغت نمیتواند به معنای زمانی برای بیهودگی باشد؛ زیرا وقتی توجه انسان به خدا باشد و برنامه هدفمندی برای زندگی خود داشته باشد، دیگر حتی تفریح و سرگرمی او نیز رنگ و بوی خدایی میگیرد. چنین انسانی به آنجا می رسد که نماز، عبادت، مرگ و زندگیاش،


1- نهج البلاغه، نامه 59.
2- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص476.
3- «لا تَزولُ قَدمُ عَبدٍ یَومَ القیامهِ حَتَّی یُساَلَ عَن اَربِعِه: عَن عُمرِه فِیما اَفَناهُ، وَ عَن شَبَابِه فَیما اَبلاَه، و...؛ در قیامت هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد تا به این پرسش ها پاسخ دهد: اول آنکه عمرش را در چه کار فانی نموده است و دوم جوانی اش را چگونه و در چه راه تمام کرده است و ...». (بحارالانوار، ج27، ص311؛ محمد بن علی بن بابویه صدوق، الخصال، ص253)

ص: 145

همگی در چارچوب نظام معنایی توحیدی تعریف و ترسیم میشود: «إِنَّ صَلاَتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ همانا نماز و طاعت و تمام اعمال من و حیات و ممات من، همه برای خداست که پروردگار جهانیان است». (انعام: 162)

در آموزههای قرآنی، همواره کنشهایی که انسان را از حقیقت دور می سازد، نکوهش شده است(1) و از انسان، توجه به فرصتها و اوقاتی را مطالبه میکند که در زندگی برای مؤمن پیش میآید و در پرتو تلاش خود میتواند از این فرصتها برای خودیابی و رشد و تعالی بهره برد: «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ وَ إِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ. (انشراح: 7 8)

پس هنگامی که از کار مهمی فارغ می شوی، به کار مهم دیگری بپرداز. و به سوی خدای خود همیشه متوجه و مشتاق باش.

تا اینجا روشن شد که از نظر آموزههای اسلامی، انسان باید برای لحظه لحظه زندگی خود، به عنوان سرمایه ای سترگ، ارزش قائل شود و از هدر دادن آن به بیهودگی بپرهیزد.(2) البته این سخن بدان معنا نیست که انسان همچون یک ماشین مکانیکی، تمام وقت و یکنواخت کار کند و بی گمان، جسم و روان آدمی به استراحت، آرامش، تفریح و تنوع نیاز دارد،(3) ولی مهم


1- «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ؛ و برخی از مردمان کسانی هستند که گفتار و سخنان لغو و باطل را به هر وسیله تهیه می کنند تا [خلق را] به جهالت از راه خدا گمراه سازند و آیات قرآن را به تمسخر و استهزا گیرند. این افراد به عذابی خوارکننده گرفتار شوند». (لقمان: 6)
2- در قرآن یکی از ویژگیهای مؤمنان، رویگردانی ایشان از لغو و بیهودگی معرفی شده است: «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ». (مؤمنون: 3)
3- امام رضا7 فرموده است: «اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای عبادت؛ بخشی را برای کار و فعالیت برای تأمین زندگی؛ بخشی را برای معاشرت و مصاحبت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیوبتان آگاه سازند؛ و بخشی را به تفریحات و لذت های حلال اختصاص دهید و از مسرت و نشاط ساعت تفریح و شادی، می توانید انجام وظایف دیگر خود را تأمین کنید». (بحار الانوار، ج75، ص346) همچنین این روایت در کتاب تحف العقول به نقل از امام موسی کاظم7 نیز ذکر شده است. (تحف العقول عن آل الرسول، ص302)

ص: 146

آن است که در فرهنگ اسلامی، برای این بخش از زندگی نیز چارچوبی در نظر گرفته شده است تا انسان از صراط مستقیم منحرف نشود. امام زین العابدین علیه السلام در مناجات خود با خدا این چنین دعا میکند:

اللهم!... فَإن قَدّرتَ لَنا فَراغاً مِن شُغلٍ فَاجعَلهُ فَراغَ سَلامَهٍ لا تُدرِکُنا فِیه تَبِعَهٌ و لا تَلحَقُنا فیهِ سَأمَهٌ حَتّی یَنصَرِفَ عَنّا کُتّابُ السَّیِئاتِ بِصَحیفهٍ خالیهٍ مِن ذِکرِ سَیّئاتِنا وَ یَتوّلّی کُتّابُ الحَسَناتِ عَنّا مَسرورینَ بِما کتَبَوا مِن حَسَناتِنا.(1)

خدایا! اگر برای ما فراغتی از کارها مقدر فرموده ای، آن را سالم قرار ده که در آن، گناهی ما را درنیابد و خستگی به ما روی نیاورد، تا فرشتگان و نویسندگان بدی ها، با پرونده هایی خالی از بیان گناهانمان، از سوی ما بازگردند و نویسندگانِ نیکی ها، به خاطر نیکی هایی که از ما نوشته اند، شادمان شوند.

لازمه چنین فراغت گوارا، گذران آن به گونهای است که افزون بر تأمین کارکردهای فراغت، از چارچوب مورد نظر آموزههای اسلامی نیز خارج نشود. اکنون بر اساس چارچوب مورد نظر اسلام برای گذران اوقات فراغت، میتوانیم به کارکردهای اوقات فراغت بپردازیم. برخی کارکردها و اهداف درستی که از رهگذر گذران اوقات فراغت برای انسان به دست می آید، به شرح زیر است:

تشکرات از این پست
borkhar abas1387 sarez1353 emamedavazdah mojdeh1 nazaninfatemeh hadis836 ghiyase65
دسترسی سریع به انجمن ها