0

اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم
جمعه 16 مهر 1395  12:26 AM

حضرت عبدالله بن الحسن(ع(

 

رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم

رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم

رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی

نشان حرمله و خولی و سنان بدهم

دلم قرار ندارد در این قفس باید

کبوتر دل خود را به آسمان بدهم

عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو

من آمدم که حسن را نشانتان بدهم

عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است

خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم

سپر برای تو با سینه می شوم هیهات

اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم

مگر که زنده نباشم که در دل گودال

اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم

من آمدم که شوم حائل تو با عمه

مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم

عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان

جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم

کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم

عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم

صدای مرکب و نعل جدید می آید

عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم

فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر

که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم

عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش

بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم

برای آنکه جسارت به پیکرت نشود

خودم لباس تنت را به این و آن بدهم

 

مهدی مقیمی

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها