0

اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
جمعه 30 مهر 1395  11:44 PM

شمع ها می سوزد و زخمی ترین پروانه ام

عطر نان تازه دارد غنچه ی پیمانه ام

شانه های کوچکم از بس که می لرزد دگر

عمه زینب سر نمیذارد به روی شانه ام

حال که برگشته ای بابا به دختر ها بگو

من عروسک داشتم روزی میان خانه ام

"با"با" بابا زبان من نمی چرخد ببین

بهر هر کاری؛دگر محتاج تازیانه ام

دختر زهرایم و دیدی که آخر شام را

نیمه شب آتش زدم با نعره ی مردانه ام

راستی اصلا تو معنای کنیزی را بگو

حرمله با خنده می گفت ای کنیز خانه ام

من کبوتر بچه ای بودم پر و بالم شکست

جان زهرا زود برگردان مرا به لانه ام

آه یادم رفته اصلا ساکن نیزه شدی

آه یادم رفته دیگر ساکن ویرانه ام

گیسوانم سوختند و توی همه بسته شده اند

من که می دانم همه از دست من خسته شده اند

 

علی حسنی

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها