پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
جمعه 30 مهر 1395 11:37 PM
همه شادند دخترت گريان
همه خوابند دخترت بيدار
خيلي امروز مردم اين شهر
دادنم با نگاهشان آزار
دخترت را ببر به همراهت
خسته از دست روزگار شده
يا كه تشخيص تو شده مشكل
يا دو چشم رقيه تار شده
گر به دور سرت نمي گردم
پر پرواز من شكسته شده
مثل سابق زبان نمي ريزم
دو سه دندان من شكسته شده
وسط ازدحام وخنده ي شام
بغض تنهايي ام ترك ميخورد
هركجايي كه گريه ميكردم
عمه ام جاي من كتك ميخورد
دختري چند كوچه بالاتر
به من وحال و روز من خنديد
بين دستش عروسكي هم داشت
ه گل سينه سوز من خنديد
ميكشم دست برسر و رويت
چه قدر پلك تو ورم دارد
برلبت زخم تا بخواهم هست
ولي انگار بوسه كم دارد
آنقدر روي خارها رفتم
بخدا هر دوپاي من زخم است
لرزش دست من طبيعي نيست
نوك انگشتهاي من زخم است
شاعر : محمد حسن بیات لو