پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
جمعه 30 مهر 1395 11:29 PM
گفتم به دست خویش بغل می کنی مرا
دستِ نبوده ات جگرم را کباب کرد
بود آرزوی من که ببوسم لب تو را
زخم لب تو آرزویم را خراب کرد
آن بوسه ای که از روی نی داده ای به من
بابا تمام عمر مرا زیر دِین بَرد
می خواستم که قرض خودم را ادا کنم
زخم لب تو لذت آن را ز بین برد
جای لبت به حنجر تو بوسه می زنم
این راه را به دختر تو عمه یاد داد
می خواستم که سیر ببینم رخ تو را
این چشم تار آرزویم را به باد داد
گرصورت تو خوب ندیدم تمام آن
تقصیر ، گردن من و این چشم تر نبود
بابا برای روشن و واضح ندیدنت
خاکستر تنور تو هم بی اثر نبود
می خواستم گله کنم از دست شامیان
بیهوده نیست بغض گلویم اگر شکست
شرمنده ات شدم به خدا دیدمت که تو
پیشانی ات ز سینۀ من بیشتر شکست
مهدی مقیمی