پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم
جمعه 30 مهر 1395 11:26 PM
اشعار شب سوم محرم – حامد عسگری
تاول دستامو نگا کن، سوخته موهام شونه نمی شه
سر که واسم بابا نشد پس، خرابه هم خونه نمیشه
عروسکم رو یکیشون برد، گوشوارمو یکی کشیده
گوشوارمو عیبی نداره ، عروسکو عموم خریده
بابای من دختر نازت اسیر یه گله گرگه
پاشو ببین قد منم مثل قد مادر بزرگه
عمه فقط کنار من بود تموم گریه هامو می شِنُفت
بعد نماز به جای تسبیح با تاولام ذکراشو می گفت
چند شبه که به جای بازوت ، سرم روی بالش ریگه
چند شبه که بوسم نکردی، هیچکی برام قصه نمیگه
یه حرفایی خورد به گوشم که حال من خیلی خرابه
من میگم انشاله دورغه دشت سر تشت...
سرش رو نیزه که دیدم بازم دلم واسه عموم رفت
گل سر منو کشیدن، با گل سر یه دسته موم رفت
سه ساله و ضربه سیلی؟ سه ساله و زخمای کاری؟
دخترای شامی با طعنه بهم میگن بابا نداری
پاشو با اون نوازشات باز دوباره کاممو عسل کن
شیرین زبونیام تموم شد، بابا پاشو منو بغل کن
فدا سرت سیلی زجر و فدا سرت اینهمه غربت
بابای من فدای اسمت، بابای من سرت سلامت
حامد عسگری