پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم
چهارشنبه 14 مهر 1395 5:01 PM
بگو اكبر ببندد محمل من كه اين صحرا نموده خون دل من
اي امير الحاج قلبم بي قراري مي كند
تا كه از غصه نميرم گريه ياري مي كند
جان من كم تر بگو ، كرب و بلا ، كرب و بلا
نام اين صحرا ز ديده اشك جاري مي كند
گوئيا مي بينم اينجا صبح تا قبل غروب
هر طرف يك بانوئي را سوگواري مي كند
اولين تصوير جسم ارباً ارباي علي ست
دشت را دشمن از او آئينه كاري مي كند
گوئيا مي مبينم اينجا دور تو بگرفته اند
زان ميانه رأس تو نيزه سواري مي كند
دشمنت سر تا به پايت را به غارت مي برد
بهر يك پيراهن كهنه چه كاري مي كند
هر كه بهر غارت آمد دست خالي برنگشت
موي بين پنجه ها را ياد گاري مي كند
*: حاج حسين سازور