0

اشعار روز دوم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم
چهارشنبه 14 مهر 1395  4:03 PM

بسم‌الله الرحمن الرحیم


شب_دوم_محرم_ورودیه

تا که فرمود رسیدیم عَلَم را کوبید
یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید
بر رویِ سینه ی خود تیِغ دودَم را کوبید
بینِ این دشت ستونهایِ حرم را کوبید

بیرق افراشته شد،باد تکانش می داد
کیست این مرد که یک دشت نشانش می داد

زانویش خم شده و هست مُهَیا خانوم
با ادب گفت علمدار بفرما   : خانوم
آمد از محملِ خود حضرت زهرا،خانوم
دست بگذاشت رویِ شانه یِ سقا خانوم

گِرد او پنج برادر همه می چرخیدند
پنج تن دورِ سرِ فاطمه می چرخیدند

چو بزرگیش قسم در همه ی عالم نیست
پرده ی محملش از پرده ی کعبه کم نیست
گرچه در سایه ی عباس نشان از غم نیست
شُکر مَحرم پُر و یک دیده ی نامحرم نیست

گرچه مانند عمو دور و بَرِ زینب بود
هرچه غم بود فقط بر جگرِ زینب بود

مادرش آه   امان از دلِ زینب می گفت
همه ی راه   امان از دلِ زینب می گفت
گاه و بی گاه امان از دلِ زینب می گفت
سخت جانکاه امان از دلِ زینب می گفت

رفت در پیشِ برادر که برادر چه کنم
جگرم سوخته،با ناله یِ مادر چه کنم

می زند شور دلم تاب ندارد اینجا
دل پریشانی ام آداب ندارد اینجا
جانِ من جان رباب آب ندارد اینجا
بچه بیدار شده خواب ندارد اینجا

به لبش پیشِ تو لبخند نمی آید وای
گریه ی اصغرمان بند نمی آید وای

حرفِ این دخترکان است از اینجا برویم
ساربان تا که نرفته است بگو تا برویم
کوچه ی مادرمان خانه ی زهرا برویم
باشد آقا همه اش حرف تو اما برویم

دست ما نیست عطش بین حرم اُفتاده
مُردم از غم چه کنم  بد به دلم اُفتاده

همه ی فکر و حواسم به تو باشد برگرد
قبل از آنکه به سَرَت شمر بیاید برگرد
به عروسِ تو قسم حرمله آمد برگرد
کاش بر تیر خودش زهر نمی زد برگرد

کاش دوریِ شما قسمت خواهر نشود
زینبت کاش که بی پنج برادر نشود

عزم کردی نروی کاش خزان برگردد
لااقل گو که از آن جمع سنان برگردد
زودتر از همه آن تیر و کمان برگردد
چشمِ آن جمعیت از سمتِ زنان برگرد

سایه ی روی سرم از سرِ اطفال مَرو
تا که من زنده ام آقا لبِ گودال مَرو
 

حسن لطفی

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها