0

اشعار روز سوم محرم

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار روز سوم محرم
چهارشنبه 14 مهر 1395  3:24 PM

 دستگیر عالمم اما دو دستم بر سر است
من چهل منزل رخم نیلی و چشمانم تر است

گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است

شام را ویران کنم ورنه رقیه نیستم
ذکر صبح و شام اینان سب جدم حیدر است

غائبین کوچه بر من عقده خالی میکنند
هرکه دیدم گفت رویت مثل روی مادر است

می شود فهمید از این حمله ی مرکب سوار
آمده گیسو کشد کی در شکار معجر است

یک نسیم از این همه طوفان که من دیدم اگر
در گلستانی فتد بر یک اشاره پر پر است

قد و بالای سه ساله دختری زانو بغل
از کف یک چکمه زجر حرامی کمتر است

گر زمین گیرم به عمه اقتدا خواهم نمود
چاره ی دردم فقط یک بوسه ای از حنجر است

وجه تشبیه سر من با سر تو این بود
هر دو صورت سوخته گیسو پر از خاکستر است

(قاسم نعمتی)
 

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها