پاسخ به:پرسش و پاسخ ویژه توحید و خداشناسی
پنج شنبه 17 تیر 1395 1:13 AM
پرسش:دربرهان نظم احتمال به وجود آمدن مجموعه منظم برحسب تصادف مثلا يک در هزار ميليارد گرفته مي شود و بعد گفته مي شود عقل و دل با اين احتمال ضعيف آرامش پيدا مي کند که نمي تواند تصادف علت نظم باشد ولي امکان آن را ازلحاظ فلسفي رد نمي کند بلکه نزديک به صفر مي داند، حال اشکال اين است اگر عالم را از لحاظ زمان و مکان نامحدود بگيريم(که فلسفه اين امکان را رد نمي کند) تعداد سعي وخطاها هم نا محدود مي شود در نتيجه عقل و دل مي تواند اين احتمال را قبول کند که مجموعه منظم تصادفا به وجود آمده باشد؛ به شدت به جواب اين اشکال نياز دارم.
پاسخ:
1. در برهان نظم ، گفته می شود که نظم جهان نمی تواند ناشی از تصادف باشد. امّا باید دید مراد از نظم چیست؟
نظم یا صناعی است یا تکوینی (طبیعی). نظم صناعی مثل نظم موجود در ساعت یا اتومبیل و امثال آن که از مدار بحث برهان نظم خارج است ؛ و اگر در ضمن برهان نظم به آن اشاره شود از باب تقریب به ذهن است. امّا خود نظم تکوینی نیز حدّاقل دارای سه قسم است.
1. نظم داخلی 2. نظم فاعلی .3نظم غایی.
مراد ار نظم داخلی آن نظم و انسجام و هماهنگی هندسی و ریاضی است که بین اجزاء یک موجود مرکّب وجود دارد. در این قسم نظم ، نه عنایتی به فاعل آن موجود می شود نه عنایتی به غایت و هدف آن. در برهان نظم از چنین نظمی استفاده نمی شود. امّا با کمال تأسّف اکثر اشکال کنندگان به برهان نظم متوجّه این مطلب نبوده و خیال می کنند که نظم مطرح در برهان نظم همین نظم است.
امّا نظم فاعلی عبارت است از ربط ضروری بین علت فاعلی و معلول آن ؛ یعنی محال است از هر علت فاعلی هر معلولی صادر شود ؛ و محال است هر معلولی از هر فاعلی صادر شود ؛ بلکه هر معلولی علت فاعلی خاصّی دارد و هر علت فاعلی نیز معلول خاصّ خود را دارد. ــ توجه: نجّار و بنّا و ساعت ساز و امثال آنها علت فاعلی نیستند؛ بلکه مونتاژ کننده اند. علت فاعلی یعنی علتی که وجود می دهد ؛ مثلا اراده ی انسان علت فاعلی صور خیالی اوست ــ این گونه نظم نیز در برهان نظم کاربرد ندارد ؛ چون حقیقت این نظم چیزی جز قانون علّیّت نیست. لذا برهانی که با این گونه نظم ترتیب داده شود ، در حقیقت برهان علّیّت خواهد بودن نه برهان نظم مصطلح.
نظم غایی نیز خود دو معنای متفاوت دارد. گاه مراد از نظم غایی ربط ضروری بین علت غایی و معلول آن است ؛ به این معنی که هر موجود مادی غایتی مخصوص به خود دارد و محال است به غایتی غیر از غایت خود برسد ؛ مثلا محال است درخت سیب ، میوه انار بدهد ؛ یا محال است از تخم مرغ ، جوجه ادرک بیرون آید. این قسم نظم نیز در برهان نظم کاربرد ندارد ؛ چرا که این همان قانون سنخیّت بین علّت و معلول است. بنابراین ، برهان مبتنی بر آین گونه نظم نیز سر از برهان علّیّت در می آورد.
منظور دیگر از نظم غایی ، آن هماهنگی و همسویی خاصّی است که برای رسیدن به هدفی خاصّ ، بین چندین موجود برقرار می شود. برای مثال تمام اجزای یک بدن ، با این که هیچ شعوری نداشته و نسبت به همدیگر آگاهی ندارند ، دست به دست هم می دهند تا حیات کلّ بدن را حفظ کنند. چنین نظمی را نظم بیولوژیکی می نامند. یا موجودات گوناگون زنده و غیر زنده در یک محوّطه طبیعی بدون اینکه خود بدانند دست به دست هم می دهند و سیستمی به وجود می آورند که بقاء تک تک آن موجودات را تضمین می کند. از این سیستم تعبیر می شود به نظم اکولوژیکی. همچنین کلّ موجودات زمین بدون اینکه خود عالم به نقش خویش باشند ، نظمی خاصّ در کلّ کره زمین پدید می آورند که حیات زمین و موجودات آن را تضمین می کند. خود زمین نیز همراه دیگر اجرام فضایی ، نظمهایی عظیمتر را شکل می دهند. این همان نظمی است که برهان نظم بر مدار آن می چرخد. کما اینکه تمام دانشمندان عالم بر اساس پذیرش این نظم است که دنبال کشفیّات می روند. اگر چنین پیش فرضی در اذهان دانشمندان وجود نداشت ، هیچگاه علوم تجربی پدید نمی آمدند. چون علوم تجربی به دنبال یافتن این قسم نظمها هستند.
بنا بر این ، وقتی گفته می شود نظم جهان ، نمی تواند ناشی از تصادف باشد ؛ مراد این قسم نظم است نه نظم هندسی و ریاضی. امّا کسانی که می گویند ممکن است نظم جهان ناشی از تصادف باشد عمدتاً مقصودشان نظم هندسی و ریاضی است. حتّی از کلمات برخی از مدافعین برهان نظم نیز چنین به نظر می رسد که خود آنها نیز متوجّه این خلط نشده اند. لذا با صد گونه زحمت تلاش می کنند تا نظم کلّ جهان را اثبات نمایند تا بتوانند از برهان نظم دفاع کنند ؛ در حالی که برهان نظم با اثبات نظم یک موجود نیز قابل ارائه است.
برهان نظم ، با اسلوبی جدید و بدون تکیه بر نظم کلّی جهان چنین است.
1ـ شکّی نیست که انسان به عنوان یک مجموعه منظم موجود است.
2ـ هر نظمی ناظمی دارد.
3ـ ناظم نظم موجود در انسان یا خود آن انسان است یا اجزاء اوست یا طبیعت است یا موجودی دیگر.
4ـ خود انسان نمی تواند ناظم وجود خود باشد. اجزاء انسان نیز نمی توانند ناظم وجود انسان باشند. طبیعت نیز یا همان خود انسان است ، یا همان موجود دیگر است یا یک مفهوم ساخته ذهن است. پس تنها یک موجود دیگر است که می تواند ناظم انسان باشد.
5. آن موجود دیگر نیز یا خود موجودی غیر مرکّب است(مجموعه نیست) یا موجودی مرکّب است. اگر غیر مرکّب است خداست ؛ امّا اگر مرکّب است خود او نیز باید دارای نظم باشد. چون فاقد یک کمال نمی تواند اعطا کننده آن به دیگری باشد. و اگر نظم دارد پس او نیز ناظمی دارد.
6. ناظم او نیز یا مرکّب است یا غیر مرکّب. اگر غیر مرکّب باشد خداست و الّا او نیز باید نظم و ناظم داشته باشد. و چون تسلسل محال است لذا سر این سلسله باید به یک موجود غیر مرکّب ختم شود که همان خداست.
بر این برهان اشکال شده که یک موجود یا کلّ جهان ، تشکیل شده از تعدادی ذرّه ی بنیادی ؛ بنا بر این ، بر حسب حساب احتمالات ، این ذرّات ممکن است به میلیاردها میلیاردها صورت مختلف باهم ترکیب شوند. پس نظم موجود جهان تنها یکی از این میلیاردها میلیاردها ترکیب ممکن است. چه بسا ذرّات جهان میلیاردها بار به صورتهای مختلف ترکیب شده اند ، ولی چون این ترکیبها ناپایدار بوده اند به زودی از بین رفته اند تا به صورت تصادفی نوبت به ترکیب کنونی جهان رسیده ، که به خاطر پایدار بودنش مانده است.
متأسفانه خیلی از مدافعین برهان نظم در صدد بر آمده اند که به این اشکال پاسخ دهند در حالی که این اشکال از اساس باطل است و جای طرح ندارد. این اشکال با این فرض مطرح شده که نظم مورد نظر در برهان نظم ، نظم داخلی (نظم هندسی و ریاضی) است. حساب احتمالات در جایی کاربرد دارد که اجزای شرکت کننده در آزمایش فاقد هر خاصّیّت تداخل کننده باشند ؛ یا خاصّیّت آنها نیز در آزمایش لحاظ شود. برای مثال گفته می شود: اگر ده عدد مهره را که هر کدام یک رنگ هستند ، در کیسه ای بریزیم و به صورت تصادفی دو به دو آنها را از کیسه در آوریم ، احتمال این که رنگ آبی و قرمز باهم از کیسه خارج شوند یک صدم است. حال اگر بین این مهره ها ، مهره آبی و قرمز هر دو از جنس آهنربا باشند چه خواهد شد؟! آیا بازهم احتمال باهم خارج شدن آنها یک صدم است؟! بدیهی است که چنین نیست. این بار احتمال باهم خارج شدن آنها صد در صد است ؛ چون این دو مهره خاصّیّت تداخل کننده دارند ؛ یعنی بی اقتضاء نیستند. حال سوال این است: آیا اجزاء جهان یا انسان ، مثل مهره های معمولی داخل کیسه ، بی خاصّیّتند که حساب احتمالات در مورد آنها جاری شود. اگر میلیاردها بار هم تعداد مساوی الکترون و پروتون را در یک محویط با شرایط یکسان قرار دهید همواره از ترکیب آنها اتم هیدروژن پدید خواهد آمد نه اتمی دیگر. چون الکترون و پروتون بارهای مخالف داشته همدیگر را جذب می کنند. بلی ، اگر روزی انسان کشف کرد که ریزترین ذرّات جهان فاقد هر خاصّیّتی هستند و می توانند به اشکال گوناگون ترکیب شوند ، آنروز برهان نظم با حساب احتمالات زیر سوال می رود. امّا تا کنون فیزیکدانها به چنین ذرّه ای نرسیده اند.
2. با اینکه شبهه مطرح شده ، بر برهان نظم وارد نیست ، ولی برهان نظم مشکلات دیگری دارد که ارزش آن پایین می آورد ، لذا حکمای اسلامی هیچگاه از این برهان برای اثبات وجود خدا کمک نمی گیرند. امّا متکلمین از آن جهت که با اقشار مختلف مردم مواجهند و نمی توانند براهین قویتر را برای افراد کم اطلاع و نا آشنا با علوم عقلی عرضه کنند از برهان نظم نیز مدد می جویند. در فلسفه اسلامی از برهان نظم نه برای اثبات وجود خدا بلکه برای اثبات برخی صفات خدا و همچنین برای اثبات وجود موجود مجرّد(غیر مادّی) کمک می گیرند.
بر این اساس ، اگر کسی بر این برهان اشکال درست و واردی گرفت راه دفاع آن نیست که متعصبانه از آن دفاع کنیم ؛ بلکه سخن منطقی این است که گفته شود: جناب مستشکل ! این برهان برای سطح شما نیست ؛ بلکه برای افرادی است که قادر به درک براهین قویتر نیستند. برهان نظم تنها برهان اثبات وجود خدا نیست که با خدشه دار شدن آن اثبات وجود خدا به خطر افتد. براهین محکمتری چون برهان محبّت ، برهان وجوب و امکان و برهان صدّقین نیز وجود دارند که روح و جان اهل خرد را نوازش می دهند. امّا برای افراد بیگانه از علم قابل اقامه نیستند ؛ در حالی که این گونه افراد به راحتی با برهان نظم قانع می شوند.