0

گلستان سعدی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

حکایت شمارهٔ ۲۵
شنبه 15 خرداد 1395  10:27 AM

ابلهی را دیدم سمین خلعتی ثمین در بر و مرکبی تازی در زیر و قصبی مصری بر سر. کسی گفت سعدی چگونه همی‌بینی این دیبای مُعْلَم برین حیوان لا یعلَمْ گفتم

قد شابه بالوری حمار

عجلا جسدا له خوار

به آدمی نتوان گفت ماند این حیوان

مگر دراعه و دستار و نقش بیرونش

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها