3 ـ سكوت
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 10:53 PM
برخى نيز در برابر اعلام امام عليه السلام سكوت مىكردند امّا اين كه سكوت آنها به معناى تأييد بود يا نه، در روايات به آن اشاره اى نشده است كه در اين موارد بايد به سياق روايت و روح آن توجّه كرد حداقل اين است كه از اعلام پذيرش اين افراد در روايت خبرى نيست. مانند محمد نوفلى كه مىگويد «نزد (امام) رضا عليه السلام رفتم و او در منظرهى اربق بود. سلام دادم و نشستم و گفتم: فدايت شوم! مردم گمان دارند پدرتان زنده است (او امام آخر بود و شما امام نيستيد).
فرمود: دروغ مىگويند خدا لعنت شان كند! اگر زنده بود ميراثش تقسيم نمىشد و زنانش ازدواج نمى كردند. لكن خداوند مرگ را چشاند، همان طور كه على بن ابى طالب عليهماالسلام چشيد. گفتم: مرا چه امر مىكنى، فرمود: بر تو باد بر محمّد پسرم، من به سوى سرزمينى مىروم كه برگشتى ندارد. به سوى قبرى در طوس و دو قبر در بغداد، گفتم: اولى را شناختم ولى دومى چيست فرمود: به زودى خواهى دانست، سپس فرمود: قبر من و هارون چنين خواهد بود سپس دو انگشت را به هم چسباند.» (23)
- پاورقی -