پاسخ به:داستان حضرت ابراهیم
چهارشنبه 30 تیر 1395 9:00 AM
داستان حضرت ابراهیم 8
🕊معادشناسى ابراهيم
ابراهيم پس از بيرون آمدن از درون غار و سير و سياحت در صحرا و بيابان، پس از تكميل خداشناسى، همچنان به سير و تفكر خود ادامه مى داد تا به دريا رسيد، او با كنجكاوى عميق به دريا و امواج دريا مى نگريست، ناگاه لاشه حيوان مرده اى نظرش را جلب كرد، ديد حيوانات دريايى و پرندگان بيرون به پيكر آن حيوان حمله مى كنند و گوشت او را مى خورند، طولى نكشيد كه همه پيكر او را خوردند، اين حادثه عجيب ناخودآگاه ابراهيم را به اين فكر فروبرد كه: اگر تمام پيكر اين حيوان مرده، (هر جزيى از آن) جزء بدن چندين رقم حيوان دريايى و صحرايى شد، در روز قيامت چگونه تكه هاى بدن او در كنار همه جمع شده و زنده مى گردد؟!
البته ابراهيم به زنده شدن مردگان در قيامت، يقين داشت، ولى مى خواست بر يقينش بيفزايد، از اين رو دست به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا به من بنمايان كه چگونه چنين مردگانى را زنده مى كنى؟!
خداوند به ابراهيم فرمود: مگر تو به روز قيامت ايمان نياورده اى؟!
ابراهيم عرض كرد: آرى، ايمان آورده ام ولى مى خواهم دلم سرشار از ايمان گردد.
خداوند به ابراهيم فرمود: چهار پرنده را برگير و سر آنها را ببر و سپس گوشت آنها را بكوب و مخلوط و ممزوج كن، آن گاه گوشت به هم آميخته را به ده قسمت تقسيم كن و هر قسمت آن را بر سر كوهى بگذار و سپس در جايى بنشين و آنها را به اذن خدا به سوى خود بخوان.
ابراهيم چهار پرنده را (كه طبق بعضى از روايات عبارت بودند از: خروس، طاووس، اردك و كركس، يا كلاغ) گرفت و آنها را ذبح كرد و گوشت آنها را در هم آميخت و با هاوَن كوبيد و سپس ده قسمت كرد و هر قسمتى را روى كوهى نهاد. آن گاه كمى دورتر رفت و در حالى كه منقارهاى آن چهار پرنده در دستش بود در جايى نشست و صدا زد: اى پرندگان! به اذن خدا زنده شويد و به نزد من پرواز كنيد.))
در همان لحظه گوشتهاى مخلوط شده پرندگان از هم جدا شدند، و به صورت چهار پرنده در آمدند و روح در آنها دميده شد و به سوى ابراهيم پريدند و به او پيوستند.
امام رضا عليه السلام در ضمن گفتارى فرمود: پس از آن كه آن چهار پرنده، زنده شده و به منقارهاى خود پيوستند، به پرواز در آمدند و سپس نزد ابراهيم آمده از آب و دانه هاى گندم كه در آن جا بود نوشيدند و برچيده و خوردند و گفتند: اى پيامبر خدا! خدا تو را زنده بدارد كه ما را زنده كردى.
ابراهيم فرمود: بلكه خداوند زنده مى كند و مى ميراند و او بر هر چيزى قادر و تواناست.
به اين ترتيب ابراهيم با چشم خود، صحنه معاد و زنده شدن مردگان را مشاهده كرد، و سخن قلبش را به زبان آورد: آرى، خداوند بر هر چيزى قادر و تواناست، خدايى كه هم بر ذره هاى پراكنده مردگان آگاه است و هم مى تواند آنها را جمع نموده و به صورت نخستينشان زنده كند.
ادامــــــ:dizzy:ــــہ دارد....