0

حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

اندر ضعف خویش گوید
شنبه 11 اردیبهشت 1395  9:41 PM

آن چنان در سخن ضعیف تنم

که یکی دم به شست بار زنم

نبود گرچه صاحب هنرم

گر برندی مرا ز خود خبرم

سایهٔ من گرم بگیرد پای

تا قیامت بداردم بر جای

سایه را این کمال از افزونیست

هیچ دانی که ذات او بر چیست

راه بر دَم زن درین منزل

آن چنان سخت شد ز سستی دل

که دم از دل ز بس که ره بیند

تا به لب چار جای بنشیند

مر مرا زین صفت طبیب بدید

جسم نبسود لیک ناله شنید

گفت این شخص ناپدید شدست

روح از او نیز هم بعید شدست

چکنم روی باز گشتن نیست

شخص را وقت دست شستن نیست

ورنه از عمر دست شسته امی

همچو از نان ز جان گسسته امی

همچو نیلوفرم به جان پیوست

آسمان رنگ و آفتاب‌پرست

فلک نحس را دراین تربت

نان ز ذلّست و آبش از کربت

گرچه جان در بدن هراسان بود

در خراسان مرا خور آسان بود

که به یک بیت اگر بخواستمی

غم دل را به جان بکاستمی

هست در دور چرخ غمّازش

ای دریغا سنایی آوازش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها