0

کتابخانه جامع شروح صحیفه سجادیه

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:کتابخانه جامع شروح صحیفه سجادیه
یک شنبه 22 اسفند 1400  1:12 PM

 

(زبور آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم - اخت القرآن) آيا صحيفه سجاديه يک کتاب دعاست يا نوشته اي است که عنوان دعا به خود گرفته و رسالت ديگري دارد؟ کساني که با صحيفه آشنا هستند به اين نظر رسيده اند که صحيفه تنها کتاب دعا نيست. شاهد اول سند صحيفه است و براي روشن شدن مطلب به بخشي از سند آن اشاره مي شود که خود بازگو کننده اين معني است که عنوان ظاهرش دعا است ولي اين در حقيقت پوشش است و در وراي اين پوشش مسائل مختلفي عنوان شده است. شاهد دوم فهرستي است که مرحوم مظفر از صحيفه تهيه کرده است. در ادامه توضيح داده مي شود که صحيفه، کتاب دعا به معني آن چه در ذهن بعضي تبادر مي کند نيست، بلکه کتابي است انسان ساز، مباحثي در قالب دعا، براي ساختن جمعي انسان آماده مبارزه. البته دعاهائي که در اسلام رسيده همه اين چنين است. شاهد اول: راوي صحيفه شخصي است به نام «عمير» از پدرش «متوکل» که توضيح مي دهد صحيفه چگونه به دستش رسيده وبه دنبال آن در بين مردم منتشر گشته است. متوکل مي گويد: «موقعي که يحيي بن زيد- فرزند امام سجادعليه السلام - عازم خراسان بود او را ملاقات کردم، سلام گفتم گفت: از کجا مي آيي؟ گفتم: از حج. او از من حال خانواده، بستگان، دوستان و پسر عموهايش را که در مدينه بودند پرسيدو درباره امام صادق عليه السلام آهسته سؤال کرد. حال و وضع آنها را برايش نقل کردم و گفتم از جريان شهادت پدر شما همه اراحت بودند، به اينجا که رسيدم گفت:«عمويم محمد بن علي (امام محمدباقر عليه السلام) به پدرم گفت:صلاح نيست که الان مبارزه را شروع کنيد.» بعد مي گويد از من سؤال کرد: آيا پسر عم من جعفر بن محمد را ملاقات کرده اي؟ گفتم: من عذر مي خواهم، دوست ندارم آنچه را که شنيده ام براي شما نقل کنم. رو به من کرد و گفت: شما مرا از مرگ مي ترساني؟ هر چه از امام صادق عليه السلام درباره من شنيدي بگو، گفتم: شنيدم مي گفت يحيي قيام مي کند، کشته مي شود و به دارش مي زنند همانگونه که با پدرش رفتار کردند. گفت: آيا از امام صادق عليه السلام نوشته اي همراه داري؟ عرض کردم: بلي، مطالبي را به من فرمود و من نوشته ام، آن را به اودادم و يکي از اينها هم دعايي بود که آن حضرت املاء کرده و من نوشته بودم و فرموده بود اين دعايي است که پدرش املاء نموده و او نوشته و به او خبر داده که از دعاهاي پدرش علي بن الحسين عليه السلام و از دعاهاي صحيفه کامله است. يحيي آن را گرفت و تا آخر مطالعه کرد و گفت: آيا اجازه مي دهي من اين را استنساخ کنم؟ گفتم: آيا اجازه استنساخ چيزي را از من مي خواهي که اصلش از خود شما است؟ گفت من هم در عوض صحيفه کاملي به تو خواهم داد; دعاهايي که از ناحيه پدرم زيد است و به او از پدرش امام سجاد عليه السلام رسيده، ولي پدرم به من وصيت کرده که آن را حفظ کنم و به دست غير اهلش ندهم. اين چه دعائي بوده که امام سجادعليه السلام به زيد املاء کرده وزيد هم به يحيي املاء کرده و به او گفته مواظب باش به دست غير اهلش نيفتد؟ دعا به معني راز و نياز به دست ديگران بيفتد که مانعي ندارد. عمير مي گويد: پدرم گفت: بلند شدم و سر و صورت او را بوسيدم و مي افزايد: يحيي نوشته مرا به جواني داده گفت: اين دعا را با خط زيبا، خوانا و روشن بنويس و به من بده. من اين دعا را مي خواستم از امام صادق عليه السلام بگيرم به من نمي داد.متوکل مي گويد: من پشيمان شدم که چرا اين کار را کردم. ادامه مي دهد: در صندوقي را باز کرد، صحيفه قفل زده مهرکرده اي را از آن خارج ساخت، آن را بوسيد، گريه کرد، سپس مهرش را شکست و قفل را باز کرد و بعد صحيفه را باز کرده بر چشم گذاشت و به صورت ماليده گفت: «به خدا قسم اي متوکل باتوجه به اينکه از قول امام صادق عليه السلام نقل کردي که ايشان ازپدرانشان اين مطلب را شنيده اند مطمئنا واقع مي شود و من کشته شده به دار آويخته مي شوم، لذا اين را به شما مي دهم.شما حفظش کنيد. من از اين مي ترسم که چنين دانشي به دست بني اميه بيفتد و آن را در خزائنشان براي خود حفظ کنند. اين را تحويل بگير و فکر مرا از اين جهت راحت کن.» صحيفه سجاديه که دست يحيي است، چه دعائي است که مي گويد: اگر قرار نبود من شهيد و به دار آويخته شوم نمي دادم، چون مي ترسم به دست بني اميه بيفتد و آنها اين را در خزائن خود حفظ کنند؟ بنابراين مشخص شد که سند صحيفه، باز گو کننده اين است که صحيفه نوشته ديگري غير از دعا است. بعد يحيي اضافه کرد: وقتي جريان من و اينها تمام شد و من کشته شدم اين يک امانت است تا آن را به پسر عموهاي من محمد و ابراهيم برساني. متوکل مي گويد: من صحيفه را از ايشان گرفتم، وقتي يحيي شهيد شد به مدينه رفتم، خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم وداستان يحيي را نقل کردم، امام صادق عليه السلام سخت گريه کرد وفرمود: خداوند پسر عمويم را رحمت کند و او را به اجدادش ملحق نمايد، آنچه مانع بود که من دعا را به او بدهم همين بود که خودش از آن وحشت داشت (همان که پدرش وصيت کرده بودکه مي ترسم دعا به دست نااهل بيفتد.) بعد امام صادق عليه السلام فرمود: صحيفه اي که از يحيي در دست شماست، کجاست؟ گفتم: اينجا است. امام صادق عليه السلام آن را باز کرد و فرمود: به خدا قسم اين خط عمويم زيد و دعاي جدم علي بن الحسين عليه السلام است. متوکل مي گويد: آن گاه امام صادق عليه السلام فرمود: اسماعيل بلند شو و آن دعايي را که تحويلت دادم و گفتم خوب حفظش کن بياور. معلوم مي شود امام صادق عليه السلام دعا را دست هر کسي نمي داده، بلکه به دست اسماعيل پسر بزرگش داده است. اسماعيل صحيفه اي را آورد، درست مانند صحيفه اي که يحيي بن زيد به من داد، امام صادق عليه السلام آن را بوسيد و آن راروي چشمش گذاشت و فرمود: اين خط پدرم امام باقرعليه السلام واملاي جدم علي بن الحسين عليه السلام است. من هم شاهد بودم و درحضور من نوشته شد. عرض کردم اگر اجازه مي دهي من اين رادوباره مقابله کنم، فرمود من تو را اهل و شايسته ديدم که نشانت مي دهم; يعني به نااهل نشان نمي دهم. پس من هر دو رابا هم مقابله کردم، هر دو يکي بود و حتي يک حرف را نديدم که در اين دو صحيفه با هم تفاوت داشته باشد. عرض کردم حال اگر اجازه فرمائيد من صحيفه يحيي را به پسر عموهايش تحويل دهم. فرمود: خداوند امر فرموده که امانت ها را به اهلش برسانيد.بعد که خواستم برخيزم و بروم فرمود: باش، سپس کسي رافرستاد دنبال محمد و ابراهيم که بيايند، وقتي آمدند امام فرمود: اين ميراث پسر عموي شما است که براي شما فرستاده، تحويل بگيريد ولي ما با شما يک شرط مي کنيم، عرض کردندبفرمائيد، فرمودند: اين صحيفه را از مدينه خارج نکنيد. باز هم جاي اين سؤال است: چه دعايي بوده که با آنهاچنين شرط مي شود؟ آيا طرح مبارزاتي بر ضد بني اميه بوده که امام صادق عليه السلام مي فرمايد: شرط مي کنم آن را از مدينه خارج نکنيد که اگر از اينجا خارج شود و به دست بني اميه بيفتد اسرارکشف مي شود؟! گفتند چرا خارج نکنيم آن حضرت فرمود:پسر عموي شما در مورد اين صحيفه از چيزي مي ترسيد که من هم ترس همان جريان را نسبت به شما دارم و آن اين است که به دست دشمن بيفتد. به نظر مي رسد اين کتاب که مجموعا 54 دعا است علاوه برآثاري که در معرفة الله و نيل به کمالات معنوي دارد يک طرح مبارزاتي بوده است ولي با استتار و تحت عناوين خاص. شما راحت مي توانيد عناوين دعا را بخوانيد و احساس نکنيد که در ضمن دعا يک طرح سازندگي نيرو بر ضد بني اميه و حاکمان غاصب است. اينکه گفته مي شود اين کتاب يک طرح انسان سازي درجهات مختلف زندگي از جمله مبارزه براي به دست گرفتن حکومت بوده، ممکن است از بعضي روايات نيز بشود آن راکشف کرد. حديثي داريم در جلد اول کافي، باب کراهة التوقيت از ابوحمزه ثمالي بدين گونه: خداوند قرارش بود که اين امر(منظور تشکيل حکومت عدل اسلامي به دست ائمه اهل بيت عليهم السلام است) در سال هفتاد اتفاق بيفتد. وقتي مردم کمک نکردند و امام حسين عليه السلام در سال 61 شهيد شد خداوند بر مردم خشم گرفت و آن را به سال يک صد و چهل تاخير انداخت.اضافه مي فرمايد: ما به شما شيعيان گفتيم که قرار است جريان در سال 140 به وقوع بپيوندد و بنا ست حکومت آن وقت تشکيل شود، اما شما جريان را فاش ساختيد. وقتي افشاکرديد ديگر خداوند وقتي تعيين نکرد. براي اينکه بدانيم سال 140 چه زماني است در کافي آمده است: امام صادق عليه السلام در سال 83 متولد شد و در سال 148 ازجهان رحلت فرمود. ملاحظه مي شود که سند صحيفه مي گويد اين مطلب بايد پنهان بماند و حديث مي گويد: بنا بود جريان در سال 70 اتفاق افتد، کمک نکردند، تاخير افتاد، بنا بودسال 140 اتفاق بيفتداسرار را افشا کردند و ديگر خداوند زمان آن را تعيين نکرد. پس شاهد اول اينکه، صحيفه سجاديه يک کتاب دعاي معمولي که فقط انسان بخواند براي اينکه حاجتش برآورده شود يا برود گوشه اي راز و نياز کند نيست. شاهد دوم: فهرست ابواب اين کتاب است. فهرستي که آقاي مظفر تهيه و آقاي انصاريان آن را تلخيص کرده، در آخرصحيفه اي که خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در دمشق چاپ نموده آمده است. وي 54 دعاي صحيفه را در نوزده باب آورده و زير مجموعه هايي دارد: اول «باب توحيد»: بحث درباره خدا و صفات خدا دوم «باب نبوت»: تمام مطالبي که امام سجاد عليه السلام در رابطه بابعثت انبياء و رسل دارد. سوم «باب امامت»: مسئله رهبري و امامت چهارم «باب المعاد»: مقصد اصلي از خلقت انسان پنجم «باب الاسلام»: معرفي اسلام ششم «باب الملائکه»: فرشتگان و ماموران خاص خداوند هفتم «باب الاخلاق». هشتم «باب الطاعات»: نحوه اطاعت و عبادت خداوند نهم «باب الذکر و الدعا»: نحوه دعا کردن و دعا خواندن و چيز نوشتن دهم «باب السياسة»: تدبير کشور، شهر، بخش، خانه وتدبير در کليه امور يازدهم «باب الاقتصاد» دوازدهم «باب الانسان»: معرفي اينکه انسان چيست سيزدهم «باب الکون»: اصل هستي شناسي چهاردهم «باب الاجتماع»: توجه به اجتماع و شناخت اجتماعي و نحوه تصرف در آن پانزدهم «باب العلم»: ارزش دانش شانزدهم «باب الزمن»: مسئله زمان هفدهم «باب التاريخ»: شناخت تاريخ و عبرت از آن هجدهم «باب العسکرية»: مسائل نظامي و دفاع راستي اين دعا است يا طرح حکومتي؟!

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها