0

غزلیات عطار نیشابوری

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات عطار نیشابوری
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  4:53 PM

سرمست به بوستان برآمد

از سرو و ز گل فغان برآمد

با حسن نظارهٔ رخش کرد

هر گل که ز بوستان برآمد

نرگس چو بدید چشم مستش

مخمور ز گلستان برآمد

چون لاله فروغ روی او یافت

دلسوخته شد ز جان برآمد

سوسن چو ز بندگی او گفت

آزاده و ده زبان برآمد

بگذشت به کاروان چو یوسف

فریاد ز کاروان برآمد

از شیرینی خندهٔ اوست

هر شور که از جهان برآمد

وز سر تیزی غمزهٔ اوست

هر تیر که از کمان برآمد

کردم شکری طلب ز تنگش

از شرم رخش چنان برآمد

کز روی چو گلستانش گویی

صد دستهٔ ارغوان برآمد

خورشید رخ ستاره ریزش

از کنگرهٔ عیان برآمد

از یک یک ذرهٔ دو عالم

ماهی مه از آسمان برآمد

در خود نگریستم بدان نور

نقشیم به امتحان برآمد

یک موی حجاب در میان بود

چون موی تنم از آن برآمد

در حقه مکن مرا که کارم

زان حقهٔ درفشان برآمد

از هر دو جهان کناره کردم

اندوه تو از میان برآمد

هر مرغ که کرد وصفت آغاز

آواره ز آشیان برآمد

زیرا که به وصفت از دو عالم

آوازهٔ بی نشان برآمد

در وصف تو شد فرید خیره

وز دانش و از بیان برآمد

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها