0

غزلیات عطار نیشابوری

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات عطار نیشابوری
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  4:29 PM

هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد

تا بو که چو روز آید بر وی گذرت افتد

کار دو جهان من جاوید نکو گردد

گر بر من سرگردان یک دم نظرت افتد

از دست چو من عاشق دانی که چه برخیزد

کاید به سر کویت در خاک درت افتد

گر عاشق روی خود سرگشته همی خواهی

حقا که اگر از من سرگشته‌ترت افتد

این است گناه من کت دوست همی دارم

خطی به گناه من درکش اگرت افتد

دانم که بدت افتد زیرا که دلم بردی

ور در تو رسد آهم از بد بترت افتد

گر تو همه سیمرغی از آه دلم می‌ترس

کاتش ز دلم ناگه در بال و پرت افتد

خون جگرم خوردی وز خویش نپرسیدی

آخر چکنی جانا گر بر جگرت افتد

پا بر سر درویشان از کبر منه یارا

در طشت فنا روزی بی تیغ سرت افتد

بیچاره من مسکین در دست تو چون مومم

بیچاره تو گر روزی مردی به سرت افتد

هش دار که این ساعت طوطی خط سبزت

می‌آید و می‌جوشد تا بر شکرت افتد

گفتی شکری بخشم عطار سبک دل را

این بر تو گران آید رایی دگرت افتد

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها