0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:41 PM

ما عاشقیم و بی سر و سامان و می‌پرست

قانع به هر چه باشد و فارغ ز هر چه هست

ای رند جرعه‌نوش، تو و محنت خمار

ما و نشاط مستی عشق از می الست

دی آن سوار شوخ کمر بست و جلوه کرد

در صورتی که هر که بدیدش کمر ببست

هر کس که دل به دست بتی داد همچو من

سنگی گرفت و شیشهٔ ناموس را شکست

دل‌ها که می‌بری همه پامال می‌کنی

کاری نمی‌کنی که دلی آوری به دست

چون ابر دید اشک من از شرم آب شد

چون برق دید آه من از انفعال جست

آخر چو ره نیافت هلالی به بزم وصل

محروم از جمال تو در گوشه‌ای نشست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها