0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:40 PM

حاش لله! کز رخت چشم افکنم سوی دگر

خوش نمی‌آید به جز روی تو ام روی دگر

تازه گل‌های چمن خوش‌رنگ و خوش‌بویند، لیک

گل‌رخ ما رنگ دیگر دارد و بوی دگر

زینت آن روی نیکو خال بس، خط، گو مباش

حسن او را در نمی‌باید سر موی دگر

کشتن آمد خوی آن بی‌رحم وز آنم باک نیست

باک از آن دارم که گیرد غیر ازین خوی دگر

روز محشر کز جفای نیکوان نالند خلق

باشد آن بدخوی ما را هر سو دعاگوی دگر

هر که را خاک سر کوی تو دامن‌گیر شد

کی به دامانش رسد گرد سر کوی دگر؟

دی چو با آن زلف و رخ سوی هلالی آمدی

رفت آرام و قرارش هر یکی سوی دگر

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها