0

غزلیات هلالی جغتایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات هلالی جغتایی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  6:34 PM

بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی‌ست

شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالی‌ست!

هرگزت نیست بر احوال غریبان رحمی

ما غریبیم و تو بی‌رحم، غریب احوالی‌ست!

گر فتد مردم چشمم به رخت، روی مپوش

تو همان گیر که بر روی تو این هم خالی‌ست

بر لب چشمهٔ نوشین تو آن سبزهٔ خط

شکرستان تو را طوطی فارغ بالی‌ست

می‌روی تند که باز آیم و زارت بکشم

این نه تندی‌ست که در کشتن من اهمالی‌ست

قرعهٔ بندگی خویش به نامم زده‌ای

این سعادت عجب‌ست! این چه مبارک فالی‌ست!

ماه من سوی هلالی نظری کرد و گذشت

کوکب طالع او را نظر اقبالی‌ست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها