0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
جمعه 10 اردیبهشت 1395  8:48 PM

آینه جان شده چهره تابان تو

هر دو یکی بوده‌ایم جان من و جان تو

ماه تمام درست خانه دل آن توست

عقل که او خواجه بود بنده و دربان تو

روح ز روز الست بود ز روی تو مست

چند که از آب و گل بود پریشان تو

گل چو به پستی نشست آب کنون روشن است

رفت کنون از میان آن من و آن تو

قیصر رومی کنون زنگیکان را شکست

تا به ابد چیره باد دولت خندان تو

ای رخ تو همچو ماه ناله کنم گاه گاه

ز آنک مرا شد حجاب عشق سخندان تو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها