0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:57 PM

زهره عشق هر سحر بر در ما چه می‌کند

دشمن جان صد قمر بر در ما چه می‌کند

هر که بدید از او نظر باخبرست و بی‌خبر

او ملکست یا بشر بر در ما چه می‌کند

زیر جهان زبر شده آب مرا ز سر شده

سنگ از او گهر شده بر در ما چه می‌کند

ای بت شنگ پرده‌ای گر تو نه فتنه کرده‌ای

هر نفسی چنین حشر بر در ما چه می‌کند

گر نه که روز روشنی پیشه گرفته رهزنی

روز به روز و ره گذر بر در ما چه می‌کند

ور نه که دوش مست او آمد و درشکست او

پس به نشانه این کمر بر در ما چه می‌کند

گر نه جمال حسن او گرد برآرد از عدم

این همه گرد شور و شر بر در ما چه می‌کند

از تبریز شمس دین سوی که رای می‌کند

بحر چه موج زد گهر بر در ما چه می‌کند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها