0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:40 PM

آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست

در شعاعش همچو ذره جان من رقصان شدست

مشتری در طالع است و ماه و زهره در حضور

یار چوگان زلف مه رو میر این میدان شدست

هر قدح کز می دهد گوید بگیر و هوش دار

هش که دارد عقل دارد عقل خود پنهان شدست

بزم سلطان است این جا هر که سلطانی است نوش

خوان رحمت گسترید و ساقی اخوان شدست

ساقیا پایان رسیدی عشق را از سر بگیر

پا چه باشد سر چه باشد پا و سر یک سر شدست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها