0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:33 PM

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب

مگو شب گشت و بی‌گه گشت بشتاب

مرا در سایه‌ات ای کعبه جان

به هر مسجد ز خورشیدست محراب

غلط گفتم که اندر مسجد ما

برون در بود خورشید بواب

از این هفت آسیا ما نان نجوییم

ننوشیم آب ما زین سبز دولاب

مسبب اوست اسباب جهان را

چه باشد تار و پود لاف اسباب

ز مستی در هزاران چه فتادیم

برون مان می‌کشد عشقش به قلاب

چه رونق دارد از مجلس جان

زهی چشم و چراغ جان اصحاب

بخندد باغ دل زان سرو مقبل

بجوشد خون ما زین شاخ عناب

فتوح اندر فتوح اندر فتوحی

توی مفتاح و حق مفتاح ابواب

ز نفط انداز عشق آتشینت

زمین و آسمان لرزان چو سیماب

بر مستانش آید می به دعوی

خلق گردد برانندش به مضراب

خمش کن ختم کن ای دل چو دیدی

که آن خوبی نمی‌گنجد در القاب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها