0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:31 PM

چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را

چو آن پنهان شود گویی که دیوی زاد صورت را

چو بر صورت زند یک دم ز عشق آید جهان برهم

چو پنهان شد درآید غم نبینی شاد صورت را

اگر آن خود همین جانست چرا بعضی گران جانست

بسی جانی که چون آتش دهد بر باد صورت را

وگر عقلست آن پرفن چرا عقلی بود دشمن

که مکر عقل بد در تن کند بنیاد صورت را

چه داند عقل کژخوانش مپرس از وی مرنجانش

همان لطف و همان دانش کند استاد صورت را

زهی لطف و زهی نوری زهی حاضر زهی دوری

چنین پیدا و مستوری کند منقاد صورت را

جهانی را کشان کرده بدن‌هاشان چو جان کرده

برای امتحان کرده ز عشق استاد صورت را

چو با تبریز گردیدم ز شمس الدین بپرسیدم

از آن سری کز او دیدم همه ایجاد صورت را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها