0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:31 PM

جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را

ای سرو روان بنما آن قامت بالا را

خرم کن و روشن کن این مفرش خاکی را

خورشید دگر بنما این گنبد خضرا را

رهبر کن جان‌ها را پرزر کن کان‌ها را

در جوش و خروش آور از زلزله دریا را

خورشید پناه آرد در سایه اقبالت

آری چه توان کردن آن سایه عنقا را

مغزی که بد اندیشد آن نقص بسست ای جان

سودای بپوسیده پوسیده سودا را

هم رحمت رحمانی هم مرهم و درمانی

درده تو طبیبانه آن دافع صفرا را

تو بلبل گلزاری تو ساقی ابراری

تو سرده اسراری هم بی‌سر و بی‌پا را

یا رب که چه داری تو کز لطف بهاری تو

در کار درآری تو سنگ و که خارا را

افروخته نوری انگیخته شوری

ننشاند صد طوفان آن فتنه و غوغا را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها