0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:29 PM

سلیمانا بیار انگشتری را

مطیع و بنده کن دیو و پری را

برآر آواز ردوها علی

منور کن سرای شش دری را

برآوردن ز مغرب آفتابی

مسلم شد ضمیر آن سری را

بدین سان مهتری یابد هر آن کس

که بهر حق گذارد مهتری را

بنه بر خوان جفان کالجوابی

مکرم کن نیاز مشتری را

به کاسی کاسه سر را طرب ده

تو کن مخمور چشم عبهری را

ز صورت‌های غیبی پرده بردار

کسادی ده نقوش آزری را

ز چاه و آب چه رنجور گشتیم

روان کن چشمه‌های کوثری را

دلا در بزم شاهنشاه دررو

پذیرا شو شراب احمری را

زر و زن را به جان مپرست زیرا

بر این دو دوخت یزدان کافری را

جهاد نفس کن زیرا که اجری

برای این دهد شه لشکری را

دل سیمین بری کز عشق رویش

ز حیرت گم کند زر هم زری را

بدان دریادلی کز جوش و نوشش

به دست آورد گوهر گوهری را

که باقی غزل را تو بگویی

به رشک آری تو سحر سامری را

خمش کردم که پایم گل فرورفت

تو بگشا پر نطق جعفری را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها