0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:16 AM

من و ملکی و خریداری مژگان سیهی

که فروشند در آن ملک به صدجان گنهی

شهسواری که به جولانگه حسنت امروز

انقلاب از نگهی میفکند در سپهی

حسن از بوالعجبی هربت نازک دل را

داده است از دل پر زلزله آرام گهی

گشته مقبول کس طاعت این خاک نشین

که به کاهی نخرد سجده زرین کلهی

کلبهٔ دل ز گدائی بستانند این قوم

نستانند بلی کشوری از پادشهی

هست عفوی که به امید وی از دیدهٔ عذر

نقطهٔ قطره اشگی که نشوید گنهی

حسن و عشقند دو ساحر که به یک چشم زدن

می‌گشایند میان دو دل از دیده رهی

مدت وصل حیاتیست ولی حیف که نیست

راست برقامت او خلعت سالی و مهی

محتشم اول عشق است چنین گرم مجوش

صبر پیش‌آور و پیدا کن ازین بیش تهی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها