پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 1:11 AM
یار از جعد سمنسا مشک بر گل ریخته
یاسمن را باغبان بر پای سنبل ریخته
زا لطافت گشته عنب بیز و مشک افشان هوا
یا صباگرد از خم آن زلف و کاکل ریخته
تاب کاکل داده و افکنده سنبل را به تاب
چهره از خوی شسته و ابر به رخ گل ریخته
در میان شاهدان گل دگر باد بهار
کرده گل ریزی که خون از چشم بلبل ریخته
غافل است از دیدهٔ خون ریز شورانگیز من
آن که خونم را به شمشیر تغافل ریخته
خون گرم عاشقان گوئی ز خواریهای عشق
آب حمام است کان گل بیتامل ریخته
محتشم زاری کنان در پای سرو سر کشت
آبروی خویش از عین تنزل ریخته
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.