0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:10 AM

صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو

ضبط تو دید و جست برون از کمند تو

ای پای تا به سر چونی قند دلپسند

افغان که طعمهٔ مگسانست قند تو

دست مرا که ساخته‌ای زیر دست غیر

کوتاه به ز میوهٔ نخل بلند تو

چند افکنی در آتش سوزان دل مرا

هست این سیاه روز دل من پسند تو

ای مادر زمانه ببین کز خلاف عهد

با من چه می‌کند خلف ارجمند تو

دل برگرفتی ز تو جانا اگر بدی

در سینهٔ من آن دل هجران پسند تو

تلخی مکن که خنده نگهداشتن به زور

می‌بارد از لب و دهن نوشخند تو

امروز کو که باز بتر بیندت به من

بدگوی من که دوش همی داد پند تو

چون محتشم بسی ز ندامت بسر زدم

دستی که می‌زدم به عنان سمند تو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها