0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:02 AM

من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم

از دعای تو به مدح تو نمی‌پردازم

علم مدح تو بیضا علم افراختنی است

لیک من از عقبت ادعیه می‌افرازم

روزگاریست که بر دیده و بختت به دعا

بسته‌ام خواب و به بیداری خود می‌نازم

هست اقبال تو یاور که من ادعیه خوان

کار یک ساله به یک روزه دعا می‌سازم

خورد و خوابی که درو نیست گزیر آن سان را

من به آن هم ز دعای تو نمی‌پردازم

سرو را در جسدم تا رمقی هست ز جان

از برایت به فلک رخش دعا می‌تازم

بر سر لوح ثنا طرح دعا خوش طرحیست

خاصه طرحی که من از بهر تو می‌اندازم

محتشم تاب و توان باخته در دوستیت

من که بی‌تاب و توانم دل و جان می‌بازم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها