0

غزلیات وحشی بافقی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات وحشی بافقی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:01 AM

آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او

در کمین خرمن جان شعله‌ها پنهان در او

شعله‌ای می‌بایدم سوزان که ننشیند ز تاب

گر بجوش آید ز خون گرم سد توفان در او

خانهٔ دل را به دست شحنه‌ای خواهم کلید

چند بر بالای هم اسباب سد زندان در او

آرزو دارم طلسمی رخنهٔ او بسته عشق

عقل سرگردان در آن بیرون و من حیران در او

سود دریای محبت بس همین کز موجه‌اش

بشکند کشتی و سرگردان بماند جان در او

شهسواری بر سرم تاز ای عنان جنبان حسن

وانگهم چشمی بده سد عرصهٔ جولان دراو

چشم وحشی عرصه‌ای باید که در جولان ناز

شوخی ار خواهد تواند ساخت سد میدان در او

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها