0

غزلیات قاآنی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۰
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  10:05 PM

سخن از بوسهٔ آن لعل لب نوش افتاد

به میان بار دگر خون سیاوش افتاد

گشت یک‌سان شب و روزم که ترا از رخ و زلف

صبح با شام سیه باز هم‌آغوش‌ افتاد

آنچنان در رخ نیکوی تو حیران ماندم

که مرا‌ کعبه و بتخانه فراموش افتاد

مر مرا هیچ به شیرینی دشنام تو نیست

نوش‌ جانست هر آن نیش که با نوش‌ افتاد

شاه حسنت به جفا شیوهٔ ضحاک گرفت

افعی زلف کجت تا به سر دوش افتاد

پیرهن چاک زنم دمبدم از غم چکنم

که مرا کار بدان سرو قباپوش‌ افتاد

با همه زهد که قاآنی ما می‌ورزد

عاقبت در سر خم می‌ زد و مدهوش‌ افتاد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها