0

غزلیات سعدی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات سعدی
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  2:56 PM

این بوی روح پرور از آن خوی دلبر است

وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است

ای باد بوستان مگرت نافه در میان

وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است

بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست

یا کاروان صبح که گیتی منور است

این قاصد از کدام زمین است مشک بوی

وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست

بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند

یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است

بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن

کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار

چون گوش روزه دار بر الله اکبر است

دانی که چون همی‌گذرانیم روزگار

روزی که بی تو می‌گذرد روز محشر است

گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم

هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است

صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر

دیدار در حجاب و معانی برابر است

در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق

کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است

همچون درخت بادیه سعدی به برق شوق

سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است

آری خوش است وقت حریفان به بوی عود

وز سوز غافلند که در جان مجمر است

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها