0

غزلیات فروغی بسطامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۶۸
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  12:43 PM

آن که یک ذره غمت در دل پر غم دارد

اگر انصاف دهد عیش دو عالم دارد

دیده با قد تو کی سایه طوبی جوید

سینه با داغ تو کی خواهش مرهم دارد

کم و بیش آن که به دو چشم ترحم دای

هرگز اندیشه نه از بیش و نه از کم دارد

عاقلی کز شکن زلف تو دیوانه شود

سر این سلسله باید که محکم دارد

آن که کام از لب شیرین تو خواهد، باید

نیش را بر قدح نوش مقدم دارد

من سودا زدهٔ جمعم ز پریشانی دل

کاین پریشانی از آن طرهٔ پر خم دارد

شاکرم شاکر اگر زهر پیاپی بخشد

خوش‌دلم خوش‌دل اگر نیش دمادم دارد

گر مکرر سخن تلخ بگوید معشوق

عاشق آن است که این نکته مسلم دارد

یارب از هیچ غمی خاطرت آزرده مباد

که فروغی ز غمت خاطر خرم دارد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها