پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 3:47 PM
بی سایه مرا آن نور، با خویش کجا می برد
بی پرسش و بی پاسخ، می رفت و مرا می برد
ها! گفت تماشا کن گلخاک شهیدان را
خالص نشدی ورنه، این خاک تو را می برد!
من بودم و من بودم، در حال شدن بودم
انگار مرا شوری، رقصان به سما می برد
هنگامه ی محشر بود، یا وعده ی دیگر بود
آن پای که بی سر بود، تن را چه رها می برد
رو سوی خطر می رفت، یا سیر و سفر می رفت!؟
هم باورمان می داد، هم باور ما می برد
پیری که غریبی را، از کرب و بلا آورد
این بار غریبان را، تا کرب و بلا می برد