پاسخ به:اشعار دفاع مقدس
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 3:45 PM
هلهاي همسفر تو ميداني
از کجا تا کجا سفر کرديم
از دل درههاي ظلمتخيز
رو سوي قلهي سحر کرديم
رسته از متن جنگل شمشير
تکيه بر نيرهي شحر زدهايم
لطف باران خون مدد کرده
کاين چنين سبز و سرخ سر زدهايم
هان مبادا که زير پلک نيام
چشم شمشير تو بماند خواب
تا شود ذوب، انجماد قرون
از پس ابر تن برآ و بتاب
با تو در هر سپيده ميگويند
رهنوردان جادهي خورشيد:
زين نما اسب جان که تا نشود
خلوت و بيعبور راه شهيد
ما زخيل کبوتران حرم
درس صبر و ثبات ميگيريم
بال شکسته، زخمي و خونين
تا حرم ميرسيم و ميميريم
خيل فتنه اگر هجوم آرند
ابر باراني ابابيليم
تا که شوييم از جهان فتنه
رود جاري خون هابيليم
اهتزاز شکوه گلهاييم
در نسيم و نوازش باران
در هجوم سياه حادثهها
راست قامت به سان کهساران
هان مترسان مرا که در اين راه
زخم خار است و دار و صد مصلوب
هيچ ديدي کسي بترساند
عاشقي را ز ديدن محبوب
تير جان مينهم به چله خشم
هم چو آرش برافکنم تا دور
گسترم مرز نور و آزادي
چشم تورانيان کافرکور