0

اشعار دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پیشواز
یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  12:45 PM

پیشواز
نام شاعر: طاهره صفارزاده       

در سرزمین آسمانی جبهه
کسی به خویش نمی اندیشد
کسی به مرگ و مال نمی اندیشد و ارتفاع صخره و کوه
به زیر پای دلیرانی است
کز ارتفاع عقیده
از ارتفاع ایمان می جنگند
از مرز جان چو می گذرند
پروازشان از خاک
سوی نور
از بطن آبی رگ ها
به سوی آبی بالاست
و حنجره های زخمی
زیر فشار ظلم ابر باطل ها
مدام می خوانند
« ما در محاربه هستیم
با هر که با حسین (ع) به جنگ است
و در صلحیم
با هر که با حسین (ع) صلح است»
حسین (ع) نام دیگر حق است
حق 
آینه است
که چون شکسته شود، 
هر ذرّه اش،
دوباره آینه ای خواهد شد
سپید و روشن و کامل
هر ذرّه اش بطالت ناحق را
افشاگرانه
ابراز می کند
دشمن سلاح دارد
دست و دهان و هیکل و زیور دارد
اما
یقین و عشق ندارد
هم چون اسیریان رفاه
هم زندگانی و هم مرگش
بیهوده است
رزم آوران حق
جهتی دیرین دارند
با هر گلوله
پیوند می خورند
با اهل بدر
آن پرچم رهایی
از بدر تا احد
تا جبهه های غرب و جنوب
دست به دست دلیران می گردد
پرچم به دست
غرقه به خون می افتد
اما پرچم
به روی زمین نمی افتد
در جبهه دست غیبی امداد
ابر سیاه را
از مسیر هواپیما برمی دارد
باران به تشنگی تاول ها می باراند
و او کز نسل غنچگان
این همه یل و رستم
رویانده
خود می برد
می آورد
و نگه می دارد
توفان و باد و باران 
همه مسخّر اوست
هواشناس
لحظه ی باریدن را می داند
اما طبیعت باران را
همیشه نمی داند
و گاه
باران
باران سنگ است
پیش از دمیدن موعود
باران تیزپری خواهد آمد
که میوه ها همه را خواهد پوساند
خروج سفیانی
باران خشم
سر زدن خورشید از مغرب
ظهور ذوالفقار ولایت
فرو تپیدن بغداد
طلوع هرج و مرج جهان
همه 
همه
همراهند
همه 
همه 
همرازند
و جنگ جاودانه ی حق 
به پیشواز محو ستم ها
به پیشواز آمدن عدل
به پیشواز آمدن اوست
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها