حديث جشن تو را آب و تاب لازم نيست
دليل روشني از آفتاب لازم نيست
براي صيد دل ما اشارتي کافيست
کمند زلف تو را پيچ و تاب لازم نيست
به گردن دل ما رشتهي محبت توست
به پاي عاشق صادق طناب لازم نيست
به داغ ما نرسد داغ لالهي صحرا
بر آتش دل ما التهاب لازم نيست
بيا به مکتب ايثار، در صحيفهي خون
بخوان به صفحهي سنگر کتاب لازم نيست
علاج واقعهي امروز، آتش و خون است
براي دردسر ما گلاب لازم نيست
به ترک جان به لقاي خدا رسد عاشق
در اين ميانه اياب و ذهاب لازم نيست
بسيجيان همه پيش خداي محبوبند
براي دعوتشان انتخاب لازم نيست