0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۲۶
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  6:37 PM

نام حسنت چون برم، بر آسمان آید گران

گر به گل بادی وزد بر باغبان آید گران

شهسوار حسن را، سر، مست باید بود، لیک

نی چنان مستی که در دستش عنان آید گران

دست بر دل مانده از درد خردمندی بسی

آن که بر دست و دلش رطل گران آید گران

بی گناهی بین که ان بدخو به قصد کشتنم

چون به زه بندد خدنگی بر کمان آید گران

گر متاع وصل شیرین را بدان نتوان خرید

بر دل پرویز گنج شایگان آید گران

ترک دلجویی کند چون منفعل گردم ز لطف

بر کریمان شرم روی میهمان آید گران

در غمی زد غوطه عرفی، کان غم لذت سرشت

بر دل یاران سبک، بر دشمنان آید گران

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها