0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۲۳
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  3:16 PM

با مهر و با محبت و با آرزوی دوست

با ما کسی چه گونه توان جست و جوی دوست

بر سنگ زد پیاله ی خضر آن که نوش کرد

خونابه ی شراب و جفای سبوی دوست

ای کفر و دین حلال کنیدم که می برم

اینک ز دیر و کعبه سلامی به سوی دوست

رنج مسیح و سعی اجل سودمند نیست

ماییم و صد مشام امیدی به بوی دوست

سازد به برگ لاله بدل برگ یاسمن

تشویش این نگاه مبیناد روی دوست

عرفی شکایت از ستم بی سبب مکن

چندین خوش است ساختنی هم به خوی دوست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها