0

غزلهای عرفی شیرازی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۴
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  3:03 PM

دل چو به غم شاد زیست، مهر و وفا از او طلب

غم چو گو ۰۰۰ رفت، برگ و نوا از او طلب

یا به دعا غیر درد، از در ایزدی مخواه

یا به طلب اگر خوشی، برگ و نوا از او طلب

جون روش عهد ما، کرده فلک واژگون

تشنه رسی چو خضر، زهر فنا از او طلب

آن که کشید یک شراب، زو مطلب درد و صاف

وآنکه خورد نوش زهر، درد و دوا از او طلب

از چه روی به نزد شیخ، جانب عرفیم شتاب

مطلب اگر های و هوی است، خیز و بیا از او طلب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها