0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۵۴
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:37 PM

چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟

که کلی از من مسکین رمیدی

چه افتادت که از من سیر گشتی؟

چرا یک بارگی از من بریدی؟

من از عشقت گریبان چاک کردم

تو خوش خوش دامن از من در کشیدی

نگویی تا چه بد کرد بجایت؟

که روی نیکو از من در کشیدی

بسی گفتم که: مشنو گفت دشمن

علی رغم من مسکین شنیدی

اگر کام تو دشمن کامیم بود

به کام خویشتن، باری، رسیدی

چرا کردی به کام دشمنانم؟

نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟

به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟

که از رخ پردهٔ صبرم دریدی

نچیده یک گل از بستان شادی

ز غم صد خار در جانم خلیدی

مکن آزاد مفروشم، اگر چه

به خوبی صد چو من بنده خریدی

گزیدی هر کسی را بهر کاری

عراقی را ز بهر غم گزیدی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها