0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۸۳
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:26 PM

شود میسر و گویی که در جهان بینم؟

که باز با تو دمی شادمانه بنشینم؟

به گوش دل سخن دلگشای تو شنوم؟

به چشم جان رخ راحت فزای تو بینم؟

اگر چه در خور تو نیستم، قبولم کن

اگر بدم و اگر نیک، چون کنم؟ اینم

به سوی من گذری کن، که سخت مشتاقم

به حال من نظری کن که، سخت مسکینم

ز بود من اثری در جهان نبودی، گر

امید وصل ندادی همیشه تسکینم

بدان خوشم که مرا جان به لب رسید، آری

ازان سبب دو لب توست جان شیرینم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها