0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۵۸
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:23 PM

ایندم منم که بیدل و بی‌یار مانده‌ام

در محنت و بلا چه گرفتار مانده‌ام؟

با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم

با اهل مصطبه چه به انکار مانده‌ام؟

در صومعه چو مرد مناجات نیستم

در میکده ز بهر چه هشیار مانده‌ام؟

در کعبه چون که نیست مرا جای، لاجرم

قلاش وار بر در خمار مانده‌ام

ساقی، بیار درد و از این درد یک زمان

بازم رهان، که با غم و تیمار مانده‌ام

در کار شو کنون، غم کاری بخور، که من

از کار هر دو عالم بی‌کار مانده‌ام

کاری بکن، که کار عراقی ز دست رفت

در کار او ببین که: چه غمخوار مانده‌ام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها