0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۵۷
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:23 PM

باز در دام بلا افتاده‌ام

باز در چنگ عنا افتاده‌ام

این همه غم زان سوی من رو نهاد

کز رخ دلبر جدا افتاده‌ام

یاد ناورد آن نگار بی‌وفا

از من بیچاره، تا افتاده‌ام

دست من نگرفت روزی از کرم

تا ز دست او ز پا افتاده‌ام

ننگ می‌دارد ز درویشی من

چون کنم؟ چون بینوا افتاده‌ام

بر درش گر مفلسان را بار نیست

پس من مسکین چرا افتاده‌ام؟

هم نیم نومید از درگاه او

گرچه درویش و گدا افتاده‌ام

عاقبت نیکو شود کارم، چو من

بر سر کوی رجا افتاده‌ام

هان! عراقی، غم مخور، کز بهر تو

بر در لطف خدا افتاده‌ام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها