0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۵۳
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:22 PM

مبند، ای دل، به جز در یار خود دل

امید از هر که داری جمله بگسل

ز منزلگاه دونان رخت بربند

ورای هر دو عالم جوی منزل

برون کن از درون سودای گیتی

ازین سودا به جز سودا چه حاصل؟

منه دل بر چنین محنت سرایی

که هرگز زو نیابی راحت دل

دل از جان و جهان بردار کلی

نخست آنگه قدم زن در مراحل

که راهی بس خطرناک است و تاریک

که کاری سخت دشوار است و مشکل

نمی‌بینی چو روی دوست، باری

حجابی پیش روی خود فروهل

ز شوق او تپان می‌باش پیوست

میان خاک و خون، چون مرغ بسمل

چو روی حق نبینی دیده بر دوز

نباید دید، باری، روی باطل

تو هم بربند بار خود از آنجا

که همراهانت بربستند محمل

قدم بر فرق عالم نه، عراقی،

نمانی تا درینجا پای در گل

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها