0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۵۲
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:22 PM

ای دیده، بدار ماتم دل

کو در خطری فتاد مشکل

خون شد ز فراق یار و از یار

جز خون جگر دگر چه حاصل؟

عمری بتپید بر در یار

آن خسته جگر، چو مرغ بسمل

چون دید به عاقبت که دلدار

در خانهٔ او نکرد منزل

دل در پی وصل یار جان داد

و آن یار نشد، دریغ، حاصل

بر خاک درش فتاد و جان داد

آن قطرهٔ خون، که خوانیش دل

چون یاور نیست بخت با ما

از بهر چه می‌سرشتمان گل؟

ای کاش که بود ما نبودی!

کز بودن ماست کار باطل

ای یار، مبر ز من به یک بار

پیوسته ازین شکسته مگسل

در بحر فراق تو فتادم

دریاب، مگر فتم به ساحل

مگذار که هم چنین بماند

بیچاره عراقی از تو غافل

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها