0

غزلیات عراقی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۵
پنج شنبه 2 اردیبهشت 1395  1:11 PM

روی ننمود یار چتوان کرد

نیست تدبیر کار، چتوان کرد؟

بر درش هر چه داشتم بردم

نپذیرفت یار، چتوان کرد؟

از گل روی یار قسم دلم

نیست جز خارخار، چتوان کرد؟

بوده‌ام بر درش عزیز بسی

گشتم این لحظه خوار، چتوان کرد؟

بر مراد دلم نمی‌گردد

گردش روزگار چتوان کرد؟

غم بسیار هست و نیست دریغ،

با غمم غمگسار چتوان کرد؟

از پی صید دل نهادم دام

لاغر آمد شکار، چتوان کرد؟

چند باشی، عراقی، از پس دل

درهم و سوکوار، چتوان کرد؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها