0

غزلیات هاتف اصفهانی

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:غزلیات هاتف اصفهانی
شنبه 18 اردیبهشت 1395  10:16 AM

 

غزل شماره ۳۷


گر آن گلبرگ خندان در گلستانی دمی خندد
در آن گلشن گلی بر گلبن دیگر نمی‌خندد
ز عشرت زان گریزانم که از غم گریم ایامی
در این محفل به کام دل دمی گر بیغمی خندد

 

 

غزل شماره ۳۸


به ره او چه غم آن را که ز جان می‌گذرد
که ز جان در ره آن جان جهان می‌گذرد
از مقیم حرم کعبه نباشد کمتر
آنکه گاهی ز در دیر مغان می‌گذرد
نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم
که بد و نیک جهان گذران می‌گذرد
دل بیچاره از آن بیخبر است ار گاهی
شکوه از جور تو ما را به زبان می‌گذرد
آه پیران کهن می‌گذرد از افلاک
هر کجا جلوهٔ آن تازه جوان می‌گذرد
چون ننالم که مرا گریه کنان می‌بیند
به ره خویش و ز من خنده‌زنان می‌گذرد

 

 

غزل شماره ۳۹


دل عشاق روا نیست که دلبر شکند
گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند
بر نمی‌دارم از این در سر خویش ای دربان
صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها